article

فراپاچینو ؛ اشتباه موفق استارباکس

فراپاچینو استارباکس

فراپاچینو؛ نوشیدنی سرد جذاب، اولین نوشیدنی ترکیبی از قهوه، شیر، خامه، یخ و شربت‌های طعم‌دار است که در سال ۱۹۹۵ توسط استارباکس به بازار عرضه شد. حالا، دو دهه بعد از عرضه فراپاچینو، مشتریان استارباکس می‌توانند از بیش از ۳۶ هزار ترکیب مختلف نوشیدنی‌های مخلوط فراپاچینو در منوهای این فروشگاه زنجیره‌ای قهوه لذت ببرند. داستان فراپاچینو با الهام از ایده یک باریستای خلاق در کالیفرنیا شروع شد و اکنون این نوشیدنی نماد استارباکس است. نمادی که امروز به صورت بطری در فروشگاه‌های مواد غذایی و استارباکس به فروش می‌رسد.

نوشیدنی اصلی فراپوچینو (Frappuccino)، اولین بار توسط جرج هاول در یک کافه زنجیره‌ای در ماساچوست شرقی به نام کافه کانکشن (Coffee Connection) تهیه و نام‌گذاری شده بود، تا این که استارباکس حق انحصار آن را در سال ۱۹۹۴ از آن‌ها خرید و به این ترتیب حق ساخت، بازاریابی و فروش این نوشیدنی را به انحصار خود در آورد. در نهایت در سال ۱۹۹۵ این نوشیدنی با دستورالعملی متفاوت و تحت نام استارباکس به بازار معرفی و عرضه شد. اما چرا استارباکس انحصار این نوشیدنی سرد را خرید؟

بهترین اشتباه مدیرعامل استارباکس!

هوارد شولتز (Howard Schultz) مدیرعامل موفق استارباکس در مورد پا به عرصه گذاشتن و متولد شدن آن می‌گوید: «اکثر کارآفرینان معمولا مجذوب دیدگاه‌های خودشان هستند و همین مسئله هم باعث می‌شود وقتی یک کارمند ایده‌ای را به آن‌ها ارائه می‌دهد، به‌خصوص ایده‌ای که به نظر می‌رسد با دیدگاه اصلی آن‌ها مطابقت ندارد، وسوسه می‌شوند آن را رد کنند.» و بله! این اتفاق در مورد فراپاچینو هم افتاد.

شولتز از دوران اولیه تصدی خود در استارباکس، فراپوچینو را «بهترین اشتباهی که مرتکب نشدم» نامیده است. با گفتن این حرف، او نه تنها تصدیق کرده که این نوشیدنی ایده او نبوده، بلکه رد کردن آن را در ابتدا هم اشتباه بزرگی می‌داند؛ اما علی‌رغم اینکه شولتز در اصل مخالف ایده ترکیب یخ با قهوه و شیر بود، در نهایت به تیمش اجازه داد تا نوشیدنی پیشنهادی جدیدشان را آزمایش کنند و چه خوب که به قول خودش بهترین اشتباه عمرش را نکرد، والا فراپاچینوهای استارباکس به دنیا نمی‌آمد.

کلمه فراپاچینو ترکیبی از فراپه و کاپوچینو است.
فراپاچینو ترکیبی از کلمه فراپه و کاپوچینو است.

از فراپاچینوی کارامل، تا فراپاچینوهای مدرن استارباکس

وقتی که اولین درخواست برای بررسی تولید این نوشیدنی سرد در سال ۱۹۹۳ در استارباکس مطرح شد، استارباکس دیگر برندی شده بود که هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی در حال گسترش بود. این شرکت دو سال قبل از این تاریخ به بازار بورس نزدک (بازار بورس سهام آمریکا) ملحق شده بود و شش سال بعد هم برای اولین بار به چین رسید.

اما نکته مهمی که در آن زمان مطرح بود، این بود که هیچ درخواستی برای سرو نوشیدنی‌های مخلوط قهوه به صورت سرد وجود نداشت و به همین دلیل هم مدیران ارشد استارباکس فکر می‌کردند شاید این نوشیدنی مورد استقبال قرار نگیرد، اما نکته جالب این است که در همان زمان استارباکس آیس لاته و موکای سرد هم سرو می‌کرد.

سال ۱۹۹۳ بود و استارباکس حدود ۳۰۰ فروشگاه در سراسر آمریکا و کانادا داشت اما در تابستان بسیار گرم کالیفرنیا فروشگاه‌هایش فروش‌شان را به خاطر قهوه‌فروشی‌های کوچک‌تری که نوشیدنی به نام گرانیتا (Granita) عرضه می‌کردند، از دست داده بودند، که دینا کمپیون (Dina Campion) مدیر منطقه‌ای استارباکس به فکر افتاد تا راه‌حلی برای این مشکل پیدا کند.

گرانیتایی که از آن نام بردیم ترکیبی سرد از شکر و قهوه با یخ مخلوط شده بود که حس خوبی در گرمای کالیفرنیا به مردم می‌داد. اما علی‌رغم درخواست تعدادی از مشتریان برای نوشیدنی‌های ترکیبی مثل گرانیتا از استارباکس این درخواست توسط مدیران این شرکت مدام رد می‌شد، چون آن‌ها این نوشیدنی را به عنوان یک نوشیدنی بر پایه قهوه واقعی در نظر نمی‌گرفتند و همین مسئله هم باعث شده بود استارباکس در آن دوره مشتریان خود را از دست بدهد.

دینا که گفتیم دنبال راه‌حلی برای رفع کاهش فروش استارباکس بود در نهایت تصمیم گرفت با مدیران فروشگاه‌های دیگر استارباکس صحبت کند تا اجماع بیشتری در بین همتایانش کسب کند. به این ترتیب او با یکی از همکارانش به نام دن مور (Dan Moore)، یک مخلوط‌کن خریداری و شروع به آزمایش تولید نوشیدنی‌های ترکیبی در فروشگاهی در دره سان فرناندو کرد.

این در حالی بود که این آزمایش‌ها بدون اجازه مافوق دینا انجام شده بود و بنابراین شولتز در ابتدا در برابر این ایده یعنی تولید فراپاچینو  مقاومت کرد. تا این که بالاخره پس از چندین بار آزمون و خطا، هم دینا و هم دان محصول نهایی خود را به بخش غذا و نوشیدنی استارباکس ارائه کردند تا در نهایت موافقت اولیه برای تولید به صورت آزمایشی یک نوشیدنی ترکیبی صادر شد. سپس نتیجه آزمایش به هوارد شولتز در اوایل سال ۱۹۹۴ ارائه و او متوجه شد که این نوشیدنی دارای قوامی گچ‌مانند است و به همین خاطر فکر می‌کرد این نوشیدنی یک نوشیدنی وحشتناک است.

اما نکته جالب این است که چند سال قبل هم شولتز واکنشی مشابه به یکی دیگر از آزمایش استارباکس که همان استفاده از شیر کم‌چرب در قهوه‌ها بود از خود نشان داده بود. او از افزودن شیر کم‌چرب متنفر بود، اما در نهایت پذیرفت به مشتریان اجازه دهد خودشان در مورد نوع شیر قهوه‌های‌شان نظر بدهند و در کمال تعجبش، این کار با استقبال بی‌نظیر مشتریان استارباکس روبرو شد.

در داستان فراپاچینو هم شولتز ابتدا مخالفت کرد اما در نهایت به تیمش اجازه داد تا نوشیدنی ترکیبی پیشنهادی جدید را به مشتریان یک فروشگاه که در یک مرکز خرید در فضای باز قرار داشت و مملو از گردشگران و خریداران در تمام ساعات روز بود، عرضه و آزمایش کنند.

مدیران این فروشگاه، پس از چندین آزمایش، به نسخه مخصوص خودشان از نوشیدنی یخی رسیدند. آن‌ها در دستورالعمل‌شان، پودر قهوه را جایگزین قهوه تازه دم کردند، زمان ترکیب را از ۱۰ ثانیه به ۲۵ ثانیه افزایش دادند و نسبت یخ به مایع این نوشیدنی را هم تغییر دادند. آن تابستان، آن‌ها هر دو نسخه نوشیدنی یعنی هم نسخه اصلی و هم نسخه ابداعی خود را به رئیس سابق استارباکس در حین بازدیدش از منطقه لس‌آنجلس ارائه کردند. او هم این نوشیدنی ابداعی جدید را به سیاتل برد تا به شولتز اصرار کند این نسخه جدید را که با قهوه تازه دم تولید شده، تایید و عرضه کنند.

و بله؛ بالاخره پس از توسعه و تغییرات بیشتر و گنجاندن شیر کم‌چرب برای ایجاد بافتی یخی‌تر از خامه، در نهایت این محصول در ابتدا در ۱۲ فروشگاه کالیفرنیا در اکتبر ۱۹۹۴ عرضه شد و بازخورد مشتریان ثابت کرد که این نوشیدنی ترکیبی بسیار موردپسند قرار گرفته و به این ترتیب این نوشیدنی در سه شهر دیگر هم عرضه شد.

در نهایت، در این مرحله بود که شولتز هم اعلام کرد از طعم این محصول جدید لذت برده و تا آن‌جا پیش رفت که آن را یک نوشیدنی خوشمزه هم نامید و اجازه داد در ابتدا در دو طعم موکا و قهوه عرضه شود. بله! تولد فراپاچینو درست یک سال پس از رد این ایده توسط شولتز و در نهایت با داشتن ذهنیت باز مدیران به یکی از محبوب‌ترین محصولات استارباکس تبدیل شد و دریچه جدیدی برای تولید طیف کاملا جدیدی از نوشیدنی‌ها و محصولات جدید را هم باز کرد، که اگر این اتفاق نمی‌افتاد یا مثلا شولتز به راحتی پروژه فراپاچینو را خنثی و رد می‌کرد یا الان این قهوه پر طرفدار نبود یا استارباکس این‌قدر موفق نمی‌شد.

فراپاچینو نه تنها یک جایگزین مناسب برای ماه‌های گرم به استارباکس داد، بلکه راهی برای معرفی قهوه استارباکس به افرادی که قهوه نمی‌نوشند هم نشان کرد.

این نوشیدنی آن‌قدر مورد توجه قرار گرفت که در هفته اول عرضه‌اش چیزی حدود ۲۰۰ هزار فروش داشت، این در حالی بود که مدیران پیش‌بینی کرده بودند نهایتا ۱۰۰ هزار تا بفروشند. این موفقیت در هفته‌های بعدی به ۴۰۰ هزار و بعد ۸۰۰ هزار عدد فراپاچینو هم رسید. در نهایت در اولین تابستان عرضه‌اش یعنی سال ۱۹۹۵ فراپاچینو بیش از ۱۱ درصد از فروش تابستانی استارباکس را به خود اختصاص داد و در پایان سال مالی ۱۹۹۶ (اولین سال مالی کامل حضور این نوشیدنی در بازار)، این نوشیدنی هفت درصد از درآمد سال مالی استارباکس را کسب کرده بود. شاید قابل‌توجه‌ترین نکته در مورد داستان فراپاچینوی استارباکس این باشد که مدیران استارباکس از قبل هیچ تحلیل مالی سنگینی در موردش انجام ندادند و اکنون در سه ماهه مالی سال ۲۰۲۱، استارباکس نوشیدنی‌های پایه سرد خود را به ارزش ۳٫۵ میلیارد دلار که حدود ۷۴ درصد از کل فروش نوشیدنی‌هایشان است یا ۴۶ درصد از کل پایه فروش آن‌هاست را در این دوره سه ماهه تشکیل داده است.

نام فراپاچینو از کجا آمد؟

ممکن است تعجب کنید اگر بدانید که اسم این نوشیدنی قبل از آن‌که به انحصار استارباکس درآید هم فراپاچینو بوده و استارباکس آن را تغییر نداده است. بله! درست شنیدید! این نوشیدنی همان‌طور که در بالا هم اشاره کردیم، داستانی قبل از استارباکس هم داشته است.

سال ۱۹۹۲ بود و جرج هاول (George Howell)، صاحب کافه‌ای به نام کافی کانکشن به دنبال راهی بود که فروشش را در ماه‌های تابستان افزایش دهد. او که در مورد روند ترکیب نوشیدنی‌های کاپوچینوی سرد در ساحل غربی شنیده بود به سیاتل رفت تا نسخه‌ای از نوشیدنی گرانیتای کاپوچینو را در «Torrefazione Italia» امتحان کند. او پس از بازگشت به بوستون، مدیر بازاریابی جوان خود، اندرو فرانک (Andrew Frank)، را مامور ساخت نوشیدنی با پایه قهوه کرد. فرانک هم یک ترکیب منحصربه‌فرد از قهوه، شکر، شیر و یخ ایجاد کرد و از دستگاه برای ایجاد نوشیدنی با قوام نرم و خامه‌ای استفاده کرد.

فرانک همان‌زمان تصمیم گرفت نام این نوشیدنی را فراپاچینو بگذارد. این نام ترکیبی از کلمه «frappe» که از یک میلک شیک با بستنی فرانسوی به اسم «lait frappé» و کاپوچینو که ترکیب اسپرسو با شیر کف کرده ایجاد شد.

تغییر عادت مصرف قهوه به شکلی جدید

فراپاچینو عادات مصرف قهوه در بوستون را متحول کرد و به هاول کمک کرد تجارتش را در سال آینده دو برابر کند و به ۲۳ کافه برساند و همین‌جا بود که استارباکس همان‌طور که در ابتدا گفتیم وارد شد و در نهایت هاول را متقاعد کرد که کافه‌های خود و همچنین حقوق تجاری فراپاچینو را به آن‌ها بفروشد.

فراپاچینو مسیر استارباکس را با آوردن مشتریان جدیدی که معمولا قهوه‌خور نبودند، تغییر داد و به این ترتیب کمک کرد فروشگاه‌ها و کافه‌های استارباکس در هوای گرم که معمولا فروش قهوه کم است را هم پوشش دهد.

این نوشیدنی اکنون بخشی از نوستالژی نوجوانان و جوانان دهه ۹۰ شده است. چون اساسا در آن زمان خوردن قهوه فقط در طعم‌ها و شکل‌های محدودی عرضه می‌شد و در واقع بخش عمده‌ای از جامعه یعنی نوجوانان و جوانان از نوشیدن قهوه محروم بودند اما با آمدن فراپاچینو، این بخش از جامعه هم احساس کردند وارد دنیای بزرگسالان شده‌اند و به این ترتیب قهوه که هنوز هم نماد بزرگسالی است وارد دنیای جوانان و نوجوانان شد.

فراپاچینوی استارباکس
مدیرعامل استارباکس: «آنقدر به فراپاچینو بطری‌‌شده اطمینان داشتیم که آن را برای ورود به بازار آزمایش نکردیم.»

تکامل یک نوشیدنی پر ماجرا تا امروز

پس از موفقیت چشمگیر این نوشیدنی‌های ترکیبی، هاوارد شولتز، رئیس و مدیر اجرایی استارباکس، ایده فراپاچینوی بطری شده را در جلسه‌ای با مدیران پپسی پیشنهاد کرد و به این ترتیب در تابستان ۱۹۹۶، نوشیدنی‌های قهوه سرد بطری‌شده استارباکس به فروشگاه‌های مواد غذایی وارد شد.

شولتز در کتاب خود با عنوان «Pour Your Heart Into It» در خصوص این نوشیدنی بطری‌شده گفته: «ما آنقدر به محصول خود اطمینان داشتیم که حتی آن را برای ورود به بازار آزمایش نکردیم.»

استارباکس در فرایند تکامل آن به نوآوری با طعم‌های جدید برای پاسخگویی به تقاضای رو به رشد ادامه داد. در سال ۱۹۹۹، استارباکس نوشیدنی ترکیبی کارامل فراپاچینو را با خامه فرم گرفته و کارامل به بازار معرفی کردو  برای اولین بار با نی سبز و درب گنبدی آن را سرو کرد.

تا این‌که در سال ۲۰۰۲، استارباکس اولین نوشیدنی ترکیبی فراپاچینوی خود را بدون قهوه یا چای، به نام نوشیدنی ترکیبی فراپوچینو ارائه کرد و پس از آن هم در سال ۲۰۰۴، نوشیدنی ترکیبی فراپوچینو نور را روانه بازار کرد. و این رشد همچنان ادامه دارد و در سال ۲۰۱۰، استارباکس امکان انتخاب نوع قهوه، نوع شربت و تاپینگ آن را برای مشتریان سفارشی کرد تا آنها بتوانند ترکیبی مورد علاقه خود را سفارش دهند.

اکنون تعداد ترکیبات نوشیدنی فراپاچینویی که می‌توانید داشته باشید در مجموع به بیش از ۸۷ هزار تا رسیده است. این نوشیدنی اکنون ۲۰ درصد از فروش سالانه استارباکس را به خود اختصاص داده است و ارزشش بیش از دو میلیارد دلار است و تقریبا دو سوم کل بازار نوشیدنی قهوه سرد را تشکیل می‌دهد.

اعتیاد و وابستگی به فراپاچینوهای استارباکس، مسئله این است

در حالی که ترشح دوپامین ممکن است برای لحظه‌ای احساس خوبی ایجاد کند اما با گذشت زمان می‌تواند از کنترل خارج شود. بله، طبق بررسی‌های انجام شده اکثر افرادی که یک بار فراپاچینوی استارباکس را میل کرده‌اند، تمایل دارند باز هم آن را بخورند و این دقیقا به‌خاطر شکر و خامه‌ای است که در کنار قهوه در این نوشیدنی با هم ترکیبی جذاب درست می‌کنند.

این مسئله به قدری حائز اهمیت است که گفته می‌شود اکثر افراد وابسته به استارباکس افرادی هستند که هر روز یک فراپاچینوی استارباکس را می‌نوشند و این‌ها همان معتادان به فراپاچینو هستند که شاعبه اعتیادآور بودن استارباکس را ایجاد می‌کنند.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

قهوه؛ بهانه‌ای برای عشق یا جدایی

تاریخچه قهوه: قهوه از کجا منشا گرفت و چگونه کشف شد؟

تاریخچه قهوه داستانی جذاب دارد. این دانه زیبا قرن‌ها به سراسر جهان سفر کرد، از کشورهایی که قوانین سخت‌گیرانه برای صادرات آن داشتند به صورت قاچاق عبور کرد، از خانواده سلطنتی ربوده شد تا در نهایت کل کشورها و اقتصادها را تغییر داد. داستان پرفراز و نشیب دانه‌های قهوه به قدری جذاب است که مدام این سوال در ذهن‌ها ایجاد می‌شود که چگونه یک دانه کوچک از درختی کوچک در اتیوپی به دومین کالای تجاری بزرگ جهان تبدیل شده است. اما برای آن‌که داستان سفر قهوه را بدانید با ما همراه باشید تا در سفری در زمان و قاره‌ها، ببینم که چه اتفاقاتی در مسیر کشف قهوه افتاده و چطور انواع نوشیدنی قهوه به سبد نوشیدنی‌های متنوع دنیا اضافه شده است.

قهوه از کجا منشا گرفته است؟

قصه و تاریخچه قهوه از کجا شروع شد؟ خب، جواب این سوال بسیار ساده است؛ چون قهوه ابتدا از اتیوپی آمد. اما سوال مهمتر این است که چگونه این دانه به هر گوشه‌ای از جهان راه یافت؟ این‌ها همان چیزهایی هستند که در ادامه این مقاله به آن پرداخته شده است. قبل از آنکه سفر طولانی‌مان را شروع کنیم، یک فنجان قهوه آماده کنید و با ما همراه شوید.

پس از کشف اولیه قهوه در آفریقا، این دانه به اروپا رفت تا توسط تمدن‌های جدیدتر کشف شده و عاشقانش را سرزمین به سرزمین پیدا کند. اما اروپا تنها میزبان قهوه نبود. این دانه محبوب، از طرف دیگر از شرق به آسیا رفت و در آنجا کاشته و برداشت شد.

محبوب‌ترین داستان منشا دانه‌های قهوه به شخصی به نام کالدی و بزهایش در سال ۷۰۰ بعد از میلاد برمی‌گردد.

قصه اتیوپی و بزهای رقصنده

هیچ‌کس دقیقا نمی‌داند که چگونه و چه زمانی قهوه کشف شده، اگرچه افسانه های زیادی در مورد منشاء آن وجود دارد؛ اما محبوب‌ترین داستان منشا دانه‌های قهوه به شخصی به نام کالدی و بزهایش در سال ۷۰۰ بعد از میلاد برمی‌گردد. کالدی، یک گله‌دار اهل اتیوپی (حبشه سابق) بود که با رفتار عجیب بزهایش بعد از خوردن قهوه، این دانه خوشمزه را برای اولین بار کشف کرد.

داستانی که برخی در درستی آن تردید دارند از این قرار است؛ کالدی پس از این‌که متوجه شد بزهایش پس از خوردن دانه‌های درخت خاص چنان پرانرژی می‌شوند که نمی‌خواهند شب بخوابند و حرکاتی رقص گونه‌دارند، قهوه را کشف کرد.

کالدی یافته‌های خود را به راهب صومعه محلی‌شان گزارش داد، او هم با دانه‌های قهوه که شبیه آلبالو است، نوشیدنی درست کرد و متوجه شد که این نوشیدنی او را در ساعات طولانی نماز شب هوشیار نگه می‌دارد. راهب کشف خود را با راهبان دیگر صومعه در میان گذاشت و خیلی زود خبر این دانه انرژی‌زا به سرعت بین همه جا پخش شد.

اما این تنها داستان پیدایش قهوه نیست؛ قصه دیگری هم حکایت از این دارد که کالدی این دانه را با راهبی که مزیت‌های استفاده از آن را قبول نداشت به اشتراک گذاشت اما این راحب دانه‌های قهوه را در آتش انداخت و در نتیجه این کار، یک عطر فوق‌العاده و دلپذیر ایجاد شد. همین عطر کافی بود تا اولین قهوه برشته شده جهان تولید شود. مدت کوتاهی پس از این داستان هم، دانه‌های قهوه آسیاب و جوشانده شدند تا چیزی که امروزه به نام قهوه می‌شناسیم، تولید شود.

همان‌طور که خبر این نوشیدنی نقل می‌شد، قهوه به شبه جزیره عربستان رسید و سفری را آغاز کرد که در نهایت باعث شد این دانه‌ها به سراسر جهان برسند؛ در آن سوی آب‌ها و به خاورمیانه!

اگرچه نمی‌توان صحت داستان کالدی را ثابت کرد؛ اما قطعا این که قهوه از اتیوپی آمده و تاریخچه قهوه به این سرزمین برمی‌گردد قابل اثبات است. نکته دیگری که ما با اطمینان در مورد این دانه جهانی بیان می‌شود مسیری است که این دانه تا به امروز طی کرده است. این دانه راه خود را به شمال، از طریق دریای سرخ به یمن در قرن پانزدهم شروع کرد.

از آفریقا به شبه جزیره عربستان

بندری که دانه قهوه برای اولین بار به آنجا رسید موکا نام داشت. به دلیل محبوبیت روزافزون قهوه و ارسال قهوه از شهر بندری، موکا مترادف قهوه شد. بنابراین هر زمان که اصطلاح «موکا» را می‌شنوید، دیگر می‌دانید که این اصطلاح از کجا سرچشمه گرفته است.

قهوه در یمن رشد کرد و در مصر، ایران و ترکیه به خوبی شناخته شد، کمی بعد به شراب عربی معروف شد و بعدها هم با حضورش در قهوه‌خانه‌هایی که به آن‌ها «مکتب خردمندان» می‌گفتند، در سراسر عربستان رواج پیدا کرد. این دانه آنقدر محبوب شد که آرام آرام به نوشیدنی همه مردم عربستان در خانه‌ها و قهوه‌خانه‌هایشان بدل شد.

ماجرا تا آنجا پیش رفت که در نهایت با بازدید هزاران زائر از شهر مکه، هر ساله، سرانجام دانش کشت و نوشیدن این نوشیدنی عربی به جهان صادر شد. با این حال، در اوایل دهه ۱۵۰۰، دادگاه مکه در آن زمان قهوه را به دلیل اثر محرکش ممنوع اعلام کرد. اتفاق مشابهی در قاهره، مصر و اتیوپی هم رخ داد اما در نهایت همه این ممنوعیت‌ها با شورش‌هایی که برایشان در خیابان‌های عرب شروع شد، برداشته شدند.

قهوه در مسیر اروپا و آسیا

روند تاریخچه قهوه زمانی تغییر می‌کند که این دانه دیگر هم در شرق و هم در غرب پخش می‌شود و از شرق به هند و اندونزی و از غرب به ایتالیا و بقیه اروپا می‌رود.

برخی از مردم با سوء‌ظن یا ترس به قهوه واکنش نشان دادند و آن را «اختراع تلخ شیطان» نامیدند.

جایگاه آسیا در تاریخچه قهوه

عربستان دروازه قهوه بود؛ اگر کشوری دانه قهوه می‌خواست، آن را از یمن می‌خرید. اما در همان زمان مقامات عربستان که شیفته این دانه بودند، هر کاری انجام دادند تا هیچ‌کس نتواند دانه‌های بارور قهوه را از کنترلشان خارج کند و کاشت آن را از آن‌ها بگیرد. اما شخصی به نام بابا بودان (Baba Budan) که یک قدیس صوفی از هند است وقتی در سال ۱۶۷۰ در حال زیارت مکه بود؛ پس از بازگشت، مقداری دانه‌های بارور قهوه را به هند قاچاق و در آنجا کشتش را آغاز کرد.

از یمن به هند

قهوه سرانجام در سال ۱۵۷۰ وارد ونیز شد و با سرعت بسیار بالایی در میان مردم این کشور به محبوبیت رسید. در ابتدا برخی از مردم با سوء‌ظن یا ترس به این نوشیدنی جدید واکنش نشان دادند و آن را «اختراع تلخ شیطان» نامیدند. روحانیون محلی زمانی که قهوه در سال ۱۶۱۵ به ونیز رسید، آن را محکوم کردند. مناقشه به حدی بود که از پاپ کلمنت هشتم خواسته شد مداخله کند و او تصمیم گرفت قبل از تصمیم‌گیری در خصوص این نوشیدنی خودش ابتدا آن را بچشد. در نهایت او این نوشیدنی را چنان رضایت‌بخش دید که تاییدش کرد.

با وجود چنین بحث‌هایی، قهوه خانه‌ها به سرعت به مراکزی برای فعالیت‌های اجتماعی و ارتباطی در شهرهای بزرگ انگلستان، اتریش، فرانسه، آلمان و هلند تبدیل شدند. در انگلستان از این قهوه‌خانه‌ها به«دانشگاه‌های پنی» یاد می‌کردند، به این دلیل که مردم با خرج یک پنی، می‌توانستند یک فنجان از این نوشیدنی خریده و در گفتگوهای هیجان‌انگیزی که در این قهوه‌خانه‌ها صورت می‌گرفت، شرکت کنند.

با شروع دهه ۱۶۰۰، قهوه خانه‌ها در سراسر اروپا در انگلستان، اتریش، فرانسه، آلمان و هلند ایجاد شدند. بسیاری از این مکان‌ها حتی به محلی برای تجارت تبدیل شدند، مانند قهوه‌خانه ادوارد لوید که بعدها به یک شرکت بیمه در مقیاس بزرگ تبدیل شد.

در آکسفورد، اولین باشگاه قهوه انگلستان افتتاح شد. این فروشگاه بعدا به عنوان «باشگاه قهوه آکسفورد» شناخته شد که در آن ایده‌ها و نوآوری‌ها متولد و به اشتراک گذاشته می‌شدند. این باشگاه در نهایت رشد کرد و به انجمن سلطنتی تبدیل شد. به این ترتیب قهوه، جایگزین نوشیدنی‌های رایج در صبحانه آن زمان یعنی آبجو شد. کسانی که این نوشیدنی را به جای الکل می‌نوشیدند، روز را با هوشیاری و انرژی شروع کردند و جای تعجب نیست که کیفیت کارشان هم بسیار بهبود می‌یافت.

در اواسط قرن هفدهم، بیش از ۳۰۰ قهوه‌خانه در لندن وجود داشت که بسیاری از آن‌ها مشتریان همفکر از جمله بازرگانان، کشتی‌گیران، دلالان و هنرمندان را به خود جذب می‌کردند و بسیاری از مشاغل از این قهوه خانه‌های تخصصی رشد کردند، برای مثال، شرکت لویدز لندن از قهوه خانه ادوارد لویدز به وجود آمد.

زنان از قهوه‌خانه رفتن مردانشان شکایت کردند

به این ترتیب قهوه‌خانه‌ها در انگلستان به محل رفت‌و‌آمد مردان انگلیسی تبدیل شد، طوری که اکثر مردانی که کار نمی‌کردند یا در میخانه‌ها بودند یا قهوه‌خانه‌ها و این مسئله این‌قدر به چشم آمده بود که در آن زمان زنان از عدم شوهرانشان در خانه شاکی بودند و به این‌ترتیب در سال ۱۶۷۴، درخواست زنان علیه ممنوعیت قهوه و بازگرداندن مردان به خانه اتفاق افتاد.

فرانسه و اتریش

فرانسوی‌ها در قرن هفدهم به ویژه در سال ۱۶۶۹ توسط سفیر ترکیه در پاریس با این دانه آشنا شد. در زمان لویی چهاردهم، دربار سلطنتی بر سر مصرف این نوشیدنی مردد بودند؛ اما در نهایت پاریس هم در مقابل این نوشیدنی سر تعظیم بالا آورد. و در سال ۱۶۸۳، پس از نبرد وین، اولین قهوه خانه اتریش یعنی بطری آبی (Blue Bottle) افتتاح شد. داستان ورود قهوه به اتریش هم به زمانی برمی‌گردد که ترک‌ها که قصد حمله به این سرزمین را داشتند، اما موفق نشدند، قهوه مازادشان را آن‌جا گذاشتند و به این ترتیب مصرف این دانه به بخشی از عادات غذایی اتریشی‌ها تبدیل شد و عادت افزودن شیر و شکر هم به این نوشیدنی از همین زمان رواج پیدا کرد.

آخرین مرز قهوه؛ قاره آمریکا

دانه‌های کوچک قهوه که قبلا آفریقا و کشورهای اقیانوس هند را تسخیر کرده و اروپا را فراگرفته بودند، می‌خواستند راه خود را به سمت غرب و اقیانوس اطلس هم طی کنند.

عبور از اقیانوس اطلس

در اوایل قرن ۱۸، هلندی‌ها سخاوت به خرج دادند و باعث شدند کشاورزی قهوه در جهان گسترش پیدا کند. شهردار آمستردام با توجه به این که نمی‌توانستند نهال‌های این گیاه را در هلند بکارند و فقط می‌توانستند در گلخانه‌های مخصوص زنده نگه دارند، در سال ۱۷۱۴ یک نهال جوان قهوه را به پادشاه لوئی چهاردهم فرانسه هدیه داد.

کاپیتان نیروی دریایی فرانسه، گابریل ماتیو دو کلیو (Gabriel de Clieu) در مارتینیک که یک جزیره مستعمره فرانسه است مستقر بود به صورت اتفاقی از پاریس دیدن کرد. مشخص نیست که آیا او در نهایت بریده‌های درخت قهوه پادشاه لویی را دزدید یا خود پادشاه لویی به دی کلیو دستور داد تا یک مزرعه قهوه در مارتینیک (Martinique) ایجاد کند. اما در نهایت دو کلیو بریده‌های نهال را برداشت و عازم دریای کارائیب شد، جایی که اتفاقا شرایط ایده‌آلی برای کشت این دانه داشت.

پاریس به کارائیب

این قسمت سفر قهوه یک سفر طولانی بود و دوکلیو برای زنده نگه داشتن گیاهش متحمل سختی‌های زیادی شد. از آن‌جایی که در قایق، آب کمیاب بود، او با دادن آبی که سهم خودش بود گیاه را به سختی زنده نگه داشت و پس از رسیدن به جزیره، مخفیانه آن را در میان گیاهان دیگر کاشت تا در امنیت کامل از آن محافظت کند.

ظرف سه سال مزارع قهوه در سراسر مارتینیک، سنت دومینیک و گوادالوپ گسترش یافت و در نهایت این دانه، بقیه مناطق کارائیب و آمریکای مرکزی و جنوبی را هم پر کرد. بنابراین می‌توان گفت این نهال، والد تمام درختان قهوه در سراسر کارائیب، جنوب و آمریکای مرکزی است.

سال ۱۷۳۰، فرماندار انگلیسی جامائیکا، سر نیکلاس لاوز، گیاه قهوه را به جزیره خود آورد. در مدت کوتاهی، این دانه در اعماق کوه‌های آبی که منطقه‌ای استثنایی برای رشد قهوه بود رشد کرد.

برزیل؛ امپراتوری قهوه مدرن

برزیل امروز بیش از هر کشور دیگری در جهان قهوه تولید می‌کند. اما داستان پیشرفتش در برزیل چگونه شروع شد؟ داستان ورود قهوه به برزیل با نام یک سرهنگ برزیلی به نام فرانسیسکو دی ملو پالهتا (Francisco de Mello Palheta) گره خورده است. فرانسیسکو که برای حل‌و‌فصل اختلاف بین هلندی‌ها و فرانسوی‌ها در سال ۱۷۲۷ به گویان فرستاده شد، تصمیم گرفت این دانه را از آن‌ها بگیرد و به برزیل ببرد.

در همین راستا او از فرماندار فرانسوی درخواست نهال این گیاه را کرد اما درخواستش پذیرفته نشد بنابراین او به نقشه دیگری برای گرفتن این دانه متوسل شد. همسر فرماندار فرانسوی که شیفته این سرهنگ برزیلش شده بود بعد از ماجراهایی عاشقانه، مخفیانه تعداد انگشت‌شماری از دانه‌های این گیاه را به او داد و او هم این دانه‌ها را به برزیل برد و بزرگترین امپراتوری قهوه در این سیاره را ایجاد کرد.

و در نهایت در سال ۱۸۲۲ تولید این دانه در برزیل رونق گرفت و در سال ۱۸۵۲ این کشور به بزرگترین تولیدکننده قهوه در دنیا تبدیل شد و تا به امروز هم بزرگترین تولیدکننده باقی‌مانده است. [+] در ۱۸۹۳، این دانه از برزیل به کنیا و تانزانیا، نزدیک به زادگاه قهوه برده شد و در شرق آفریقا کشت شد.

چگونه آمریکا صنعت قهوه را متحول کرد؟

در سال ۱۷۷۳، با جشن چای بوستون و انقلاب آمریکا، تاریخچه قهوه فصلی تازه را در خود باز کرد. زمانی که با وجود رشد کافه‌ها در آمریکا، هنوز چای به عنوان نوشیدنی مورد علاقه آمریکایی‌ها و کل دنیا بود. تا این که مستعمره‌نشینان علیه مالیات سنگین بر چای که توسط پادشاه جرج سوم تحمیل شده بود شورش کردند و این شورش که به عنوان مهمانی چای بوستون شناخته می‌شود، برای همیشه داستان نوشیدن چای و جایگزینی قهوه با آن را شکل داد.

از آن زمان به بعد آمریکا به واردات قهوه روی آورد و هنوز هم با وجود آن‌که قهوه پرورش می‌دهد همچنان به خرید از کشورهای دیگر ادامه داده است.

صنعت قهوه آن‌طور که امروز می‌شناسیم

در قرن نوزدهم، این دانه یک پدیده جهانی شد و مدام از یک کشور به کشوری دیگر رفت و مصرفش در همه جای دنیا تقریبا رایج شد. به این‌ترتیب خود دانه‌های قهوه دیگر جایی برای رشد نداشتند، اینجا بود که نوآوری در رست کردن، بسته‌بندی و دم کردن قهوه، داستان جدیدی برای این نوشیدنی به وجود آوردند.

قهوه و تکنولوژی

اولین دستگاه دم‌آوری قهوه که در انقلاب صنعتی به وجود آمد، پرکولاتور نام داشت. در سال ۱۸۱۸ یک فلزکار پاریسی دستگاهی را اختراع کرد که هنوز هم استفاده می‌شود و هنوز هم پیشرفت‌های کمی برای بهبود عملکرد اصلی دستگاه انجام شده است. این پرکولاتور در سال ۱۸۶۵ زمانی که جیمز اچ. ناسون (James H. Nason) اولین دستگاه پرکالر ساخت آمریکا را به ثبت رساند، راه خود را به ایالات متحده باز کرد.

تا این که در سال ۱۸۶۴ اولین روستر قهوه مدرن به بازار آمد. جابز برنز (Jabez Burns) از نیویورک اولین دستگاه روست را که نیازی به نگه داشتن روی آتش نداشت، اختراع کرد. او حق ثبت اختراع این دستگاه را برای خود گرفت و پدربزرگ تمام دستگاه‌های روست قهوه مدرن شد.

در سال ۱۸۷۱، جان آرباکل (John Arbuckle) دستگاهی را اختراع کرد که قهوه را در بسته‌های کاغذی پر، با وزن مشخص با مهر و موم و به صورت برچسب‌گذاری آماده می‌کرد. آرباکلز به بزرگترین واردکننده قهوه در جهان تبدیل و حتی صاحب بیشترین کشتی‌های تجاری در جهان شد و دائما این دانه را از آمریکای جنوبی به ایالات متحده می‌رساند. سرانجام، در سال ۱۸۸۶، خانه ماکسول شروع به کار کرد.

جوئل چیک (Joel Cheek) نام ترکیب قهوه‌اش را به افتخار هتل مجلل Maxwell House که به خاطر هفت رئیس‌جمهور مختلف که در آنجا اقامت داشته‌اند، مشهور است، نامگذاری کرد. در سال ۱۹۴۲، در میانه جنگ جهانی دوم، قهوه فوری ماکسول هاوس به یک غذای اصلی، هم برای سربازان و هم برای غیرنظامیان تبدیل شد.

اولین دستگاه اسپرسو
اولین اسپرسوساز در سال ۱۹۰۱ ساخته شد.

اولین دستگاه اسپرسوساز وارد بازار شد

اولین دستگاه اسپرسوساز در سال ۱۹۰۱ و در ایتالیا توسط لوئیجی بزرا (Luigi Bezzera) ساخته شد. این اولین دستگاه اسپرسوساز تجاری بود که از آب و بخار تحت فشار بالا برای دم کردن سریع قهوه استفاده می‌کرد.

این دستگاه از سر ناچاری طراحی شده بود چون لوئیجی فقط امیدوار بود زمان تهیه این نوشیدنی را کاهش دهد تا کارمندانش بتوانند سریع‌تر به سر کار بازگردند. با این حال، در سال ۱۹۰۵، دانش مدرن قهوه بر تلاش‌های لوئیجی برای اسپرسو غلبه کرد. Desiderio Pavoni حق ثبت اختراع اسپرسوساز اصلی لوئیجی را خریداری کرد و مصمم بود آن را بهتر کند. قهوه تولید شده توسط دستگاه اصلی به شدت تلخ بود. Desiderio نتیجه گرفت که تلخی قهوه ناشی از بخار و دمای بالای این دستگاه است. بنابراین متوجه شد که دما نباید از ۱۹۵ درجه بیشتر باشد.

۴۰ سال بعد، Achille Gaggia، ایتالیایی، با استفاده از یک پیستون برای استخراج قهوه با فشاری بالاتر، گامی دیگر به سمت ساخت دستگاه اسپرسو برداشت. این پیشرفت جدید یک لایه کرم روی هر شات اسپرسو تولید کرد و به این ترتیب کاپوچینو به وجود آمد.

در سال ۱۹۰۸، قهوه چکه‌ای به اختراع نوینی در دنیای قهوه تبدیل شد. یک زن خانه‌دار آلمانی به نام ملیتا بنتز (Melitta Bentz) اولین فیلتر قهوه کاغذی را با استفاده از اوراق مدرسه پسرش ایجاد کرد. او بعدها حق ثبت اختراع را به نام خودش ثبت کرد و به این ترتیب شرکت او به عنوان تولیدکننده اولین شرکت فیلترساز قهوه متولد شد.

در دهه ۱۹۰۰، دولت برزیل با نستله تماس گرفت تا راهی برای استفاده از تمام ضایعات قهوه برزیل پیدا کند. نستله هم پس از سال‌ها تحقیق، فرآیند خشک کردن انجمادی قهوه برای تهیه یک فنجان قهوه فوری را ایجاد کرد. قهوه تولید شده به این روش نسکافه که یک برند پیشرو در جهان است، نامیده شد. این شرکت در تاریخچه قهوه نقشی مهم را بازی کرده است.

در دهه ۱۹۲۰، دولت ایالات متحده برای مصرف قهوه ممنوعیت جدیدی ایجاد کرد و این ممنوعیت باعث شد که فروش این دانه جذاب سر از پشت بام‌ها در آورد تا این‌که سرانجام در سال ۱۹۲۶، خبرنامه‌های علمی منتشر شدند که مصرف قهوه را مفید اعلام و نوشیدن آن را نه تنها عامل ایجاد انرژی بلکه یک نوشیدنی سالم نامیدند.

موج دوم قهوه با استارباکس شکل گرفت

قهوه در دهه ۱۹۶۰ انقلاب دیگری را هم پشت سر گذاشت. آلفرد پیت شخصی هلندی آمریکایی بود که پدرش قهوه را در هلند برشته می‌کرد. آلفرد با آمدنش به کالیفرنیا در سال ۱۹۶۶، شرکت قهوه پیت در برکلی را افتتاح کرد.

با آغاز به کار این شرکت، اولین دوره و موج تخصصی قهوه شکل گرفت. در سال ۱۹۷۱ پیت دانش قهوه و تکنیک‌های برشته کردن خود را با چند دوست به اشتراک گذاشت. این دوستان در طول فصل کریسمس به عنوان کارکنانش شروع به کار کردند تا چم‌وخم کار را بیاموزند تا در نهایت فروشگاه‌های خود را باز کنند. با اجازه پیت، آن‌ها با استفاده از دانه‌هایی که او برشته کرده بود یک کافی‌شاپ در سیاتل افتتاح کردند. این فروشگاه استارباکس نام داشت.

مدیران استارباکس در اولین سال فعالیت کسب‌وکار خود، یک روستر قهوه خریدند و دانه‌های قهوه خود را فروختند. آن‌ها حتی قهوه دم کرده را در آن زمان نمی‌فروختند. در اوایل دهه ۷۰ فقط دانه و پودر این نوشیدنی در استارباکس به فروش می‌رفت.

در سال ۱۹۸۲، هاوارد شولتز، فروشنده‌ای که قهوه‌سازهای چکه‌ای می فروخت، به عنوان مدیر بازاریابی به تیم استارباکس پیوست. او از سفرش به میلان، از کافه‌های آنجا الهام گرفت. کافه‌های ایتالیایی اسپرسو سرو می‌کردند و محل ملاقات افراد محلی جامعه بودند.

هوارد پس از بازگشت سعی کرد صاحبان استارباکس را متقاعد کند که نوشیدنی‌های واقعی بر پایه قهوه سرو کنند، اما آن‌ها با ایده او مخالفت کردند چون می‌خواستند فقط روی برشته کردن و فروش دانه‌های با کیفیت قهوه تمرکز کنند. در سال ۱۹۸۴، استارباکس Peet’s را خریداری کرد و تجارت اصلی آن را به دست آورد. سال بعد، هوارد شولتز استارباکس را ترک کرد تا شرکت قهوه خود به نام Il Giornale را راه‌اندازی کند و بر سرو نوشیدنی‌های قهوه با کیفیت تمرکز کند.

پس از موفقیت فوری، شولتز در سال ۱۹۸۷ استارباکس را به مبلغ ۳٫۸ میلیون دلار خریداری کرد. او توانست تکنیک‌های برشته کردن استارباکس را با مفهوم ایتالیایی کافه ترکیب کند. استارباکس پس از آن دست به کار شد و هزاران فروشگاه را با هدف ایجاد فروشگاه و کافه در هر کشور افتتاح کرد.

این‌که استارباکس را دوست دارید یا نه، مهم نیست اما نقش این کمپانی در تاریخچه قهوه غیرقابل انکار است. آن‌ها کاری را شروع کردند که همه ما می‌توانیم بابت آن سپاسگزار باشیم. آنها موج دوم قهوه را در ایالات متحده و در نهایت جهان رهبری کردند. آن‌ها مصرف‌کنندگان را به این ایده بازگرداندند که قهوه تازه بوداده شده و آسیاب شده تازه بهتر از قوطی‌های قهوه از قبل آسیاب شده در فروشگاه‌های مواد غذایی است. استارباکس تجربه کافه‌ای مدرن را با ترکیب دانه‌های تازه برشته شده برای فروش با خدمات قهوه دم کرده و مراکز تجمع محلی ایجاد کرد. هوارد و تیمش آتشی به پا کردند که حتی غول استارباکس هم نمی‌توانست آن را خاموش کند.

صنعت دم کردن قهوه امروزه به رشد خود ادامه می‌دهد و اکنون در هر کجای دنیا به راحتی می‌توانید کافی شاپی را ببنید. آخرین روند بازگشت به دانه‌های قهوه میکرو بو داده با کیفیت نسبت به قهوه تولید انبوه است. اکنون در سراسر جهان مردم انتظار قهوه بهتری دارند و امروزه حتی بسیاری از شرکت‌ها به دنبال بهبود معیشت کشاورزان قهوه هستند چون اکثر کشورهای تولیدکننده هنوز به طور گسترده توسعه نیافته‌اند. هنوز جای بیشتری برای پیشرفت در دنیای قهوه وجود دارد، بنابراین داستان ما هنوز تمام نشده است.

میراث قهوه برای جهان

امروزه قهوه دومین کالای بزرگ بعد از نفت است که در مقیاس جهانی معامله می‌شود. اکنون سالانه ۴۰۰ میلیارد فنجان قهوه در سراسر دنیا مصرف می‌شود. پس می‌توان گفت این دانه جذاب به معنای واقعی کلمه دنیا را تغییر داده است.

از راهبان باستانی و گله‌داران بز که دانه‌های این گیاه را می‌جوند و قهوه بو داده نشده دم می‌کنند، تا مسابقات باریستا و قلب‌های کاملا ریخته‌شده در لاته‌هایمان، همه ما در تاریخ قهوه نقش داریم.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

فرهنگ غذایی برزیل ؛ قبله گوشتخواران جهان

استیک غذای معروف برزیل

خانه‌های استیک برزیلی در دنیا به دو چیز معروفند؛ اول اینکه تا جان داری می­توانی گوشت چوراسکو (Churrasco)بخوری! دوم، از مواهب سبک خاص رُودیزیو (Rodizio) بهره ببری. برای عاشقان گوشت، نشستن سر میز این رستوران­‌ها، حکم با سر در کوزه عسل افتادن را دارد!

در برخی از استیک هاوس‌های سائو پائولو، گواچُوها (Gaucho) یا همان پیشخدمت‌ها با لباس­های متحدالشکل سفید، یقه­‌های بسته و کفش­‌های واکس خورده، قطار قطار سیخ­‌های بزرگ کباب گوشت در دست، سر میز مشتریان مشتاق حاضر می‌­شوند تا گوشت داغی را که چربی از سر و رویش می­‌چکد جلوی چشمانشان برش بزنند. روش سِروی که فاصله مستقیمِ از آشپزخانه تا روی میز را طی می­‌کند، بدون هیچ تزیینات فانتزی و اضافه‌­ای.

فرهنگ غذایی برزیل با مصرف گوشت گره خورده و همین کافی است که نفوذ در بازار این کشور، به رویای کمپانی‌های تولید محصولات گیاهی تبدیل شود.

سالاد بارهای خالی از مشتری

درست است که استیک هاوس‌­ها سالاد بار هم دارند، اولی راستش کسی به آنها نگاه هم نمی‌­کند و هوش و حواس همه به غذای اصلی است. برخلاف فرهنگ گیاهخواری در هند، برزیلی‌ها گوشت را به هر چیزی ترجیح می‌دهند و برخلاف آمریکایی‌­ها که به سالاد بارهای باز عادت دارند، در برزیل چیزی شبیه بوفهِ بازِ استیک در جریان است؛ با انواع چوراسکوها مثل پیکانا (Picanha) یا لامبُو (Lambo).

کلمه چوراسکو در اصل پرتغالی است (که تعجبی ندارد چون زبان مردم برزیل پرتغالی است) و معادل باربیکیوی انگلیسی. برزیلی­‌ها هم به هر نوع گوشت گریل شده چوراسکو می­‌گویند، هم وقتی که بخواهند به روش گریل کردن و سرو آبا و اجدادیشان اشاره کنند؛ یعنی به سیخ کشیدن تکه­‌های بزرگ بیف لُخم نمک‌پاش شده و کباب کردنش روی ذغال‌­های آتشین.

رستوران‌های برزیل
درست است که استیک هاوس‌­های برزیلی سالاد بار هم دارند، ولی راستش کسی به آنها نگاه هم نمی‌کند.

برای برزیلی‌­ها چوراسکو نه فقط غذای معروف برزیل، بلکه در اصل فرهنگ غذایی برزیل و شیوه خاصی از زندگی است و آنچه روی میزها سرو می‌­شود، تجلی بیرونی این فرهنگ در غذاست. این غذا در همه لحظات زندگی این مردم حاضر است؛ از مهمانی‌­ها تا آخر هفته با خانواده یا دوستان. شیوه تهیه و سرو غذای یاد شده، جایی بین بوفه و غذاخوری به سبک خانوادگی است.

رودیزیو هم معادل فعل رُوتِیشِن (Rotation) انگلیسی یا چرخاندن است. به این معنی که در ابتدای ورود به استیک هاوس، به ازای پرداخت مبلغ مشخصی، می‌توانی همه انواع گوشت‌­ها را امتحان کنی و تا وقتی بخوری و بخواهی گوشت کبابی هست.

کل پروسه بسیار ساده است، نشانه سکه مانندی که روی میز قرار دارد را برمی­‌گردانی تا پیشخدمت‌­ها طرف سبز را ببینند و برایت پشت سر هم گوشت سرو کنند. هر وقت هم سیر شدی، آن علامت را برعکس می­‌کنی تا طرف قرمزش روی میز قرار بگیرد.

یک لذت بی‌­انتها! هم گوشت بی­‌انتهاست، هم مدل­هایش و هم حضور پیش­خدمت­‌ها در فضای رستوران، آنها دائما در حال چرخ زدنند تا به محض اشاره یکی از مشتری­‌ها، برش­‌های چوراسکو، غذای معروف برزیلی را سرو کنند.

صادرات گوشت برزیلی به دنیا

می‌گویند آنچه امروز در این کشور به سنت رستوران‌­ها تبدیل شده، ماحصل اشتباه پیشخدمتی به نام چوراسکو ماتیاس(Churrasco Mathias) است. پیش­خدمتی که به اشتباه سیخ کبابی را سر میز مشتری‌­ای می‌­برد که سفارش کباب نداده بود. چوراسکو، در عین شرمندگی بابت این اشتباه، هوشمندی می­‌کند و از مشتری می‌­خواهد تا گوشت را بچشد.

این خطا، آغاز تولد سنت غذایی ملی برزیل شد. بیشتر وقت­ها چوراسکو فقط با دانه­‌های درشت نمک مزه‌­دار می­‌شود و یکراست سر آتش می­‌رود. سیخ­‌های بزرگ ردیف به ردیف روی هم چیده می­‌شوند و دقت لازم صورت می­‌گیرد تا قسمت هلالی چربی، بالای آتش قرار داشته باشد و بعد از ذوب شدن، قطره قطره روی باقی سیخ‌­ها بچکد.

گوشت برزیلی، فاقد دود و مزهِ دودیِ باربیکویِ آمریکایی­‌پسند است. دویست سال قبل از این، مبدعان چوراسکو به نیت چشاندن مزه واقعی گوشت دست به کار شدند.

کابوی‌های برزیلی دنبال این بودند که طعم اصیل گوشت پرورش یافته در مرزعه­ زیر زبان بماند.  مردان گله‌­دار قرن هجدهمی، کل روز را همراه گله به سر می‌بردند و شب‌­ها، روی آتش برپا شده داخل گودال­‌ها، تکه‌­های گوشت کباب می‌­کردند. علامت آماده شدن گوشت‌­ها ظاهر شدن رنگ قهوه­‌ای-طلایی روی لایه بیرونی، و ترد شدن و آب انداختن مغز گوشت بود.

مردان بودند که کار نظارت بر گوشت را به عهده داشتند، از پروش دادن و چرا بردن دام­‌ها، تا فروش به قصاب­‌ها و پختن. در مقابل، زنان در خانه­‌ها و مزارع مشغول بودند و با سبزیجات، دورچین­‌هایی برای گوشت درست می­‌کردند. سپس، تمام خانواده جمع می‌­شدند تا دور آتش از غذا لذت ببرند.

صنعت دامداری در برزیل
گاوچرانی برزیلی در حال هدایت گله گاوهای خود است.

اما آنها که رودیزیو را به هر کوی و برزن بردند، راننده‌­های کامیونِ اواسط قرن بیستم بودند. آن زمان، بازار جاده‌­سازی و جاده‌­کشی و توسعه حمل ­و ­نقل تازه داغ شده بود و هیچ اجتماعی به اندازه اجتماع مردان گرسنهِ در جستجوی غذای ارزان، در عمومی کردن یک غذا موثر نمی‌­افتد.

وقتی این مردانِ دور از خانه بعد از ساعت‌­ها رانندگی بالاخره به رستوران بین‌­راهی‌­ای می‌­رسیدند، نیازمند انرژی فوری و کم‌­بهایی بودند. چیزی که خوردنش زحمت و تشریفاتی نداشته باشد. صاحب رستوران­‌ها، بهترین قسمت‌­های گوشت را به قیمت بسیار پایین تهیه می‌­کردند و چوراسکو برای راننده‌­ها لذیذ و بی­‌مانند و ارزان بود، به عضلاتشان جان می‌­داد تا فرمان را تا رسیدن به مقصد بچرخانند.

با در نظر گرفتن این پیشینه، می‌­توان فهمید چرا تکه‌­های گوشت آنقدر زمخت و عریان هستند و زیبایی‌­شناسی آشپزی ژاپنی یا فرانسوی به کنار، حتی اندک برش­‌هایی که آمریکایی‌­ها روی گوشت می­‌زنند هم در موردشان رعایت نمی‌­شود. در واقع، برش زدن و قطعه قطعه کردن در اینجا معنی متفاوتی به خود گرفته است. انگار ظاهر و شیوه پخت و مواد اولیه همگی دست به دست هم داده­‌اند تا خشونت و فضای طبیعی حاکم بر زندگی گله‌­داران را در بشقاب مشتری­‌ها تداعی کنند.

سرعت و نیاز فوری به غذا باعث شده تا تکه‌­های بزرگ پیکانا را با چربی خالص هلالی بالای سرش به صورت صدفی به سیخ بکشند. پیکانا گوشتی است که از انتهای کفل گاو بدست می‌­آید، از همان قسمت چرب و چیلی­ که درست بالای کفل قرار دارد.

اما اگر همین تکه به دست قصاب­‌ها در همسایه شمالی، ایالات متحده آمریکا بیفتد، لابد به علت نقص در طعم­‌شناسی، آنرا به چند قسمت کوچک­تر می‌برند و چربی را دور می‌­اندازند. درحالیکه هلال چربی، پیکانا را ترد و لذیذ می‌­کند، چون موقع رقصیدن روی آتش ذغال­‌های داغ، ذوب شده و لابه‌­لای بافت گوشت تازه نفوذ می‌­کند.

خانه استیک در برزیل
نفوذ در بازار غذایی برزیل، برای کمپانی‌های تولید محصولات گیاهی رویاست.

پیکانا را در خواربارفروشی پیدا نمی‌­کنی؛ اما اگر سری به قصابی­‌های برزیل در محله‌­ها بزنی هست. یک نکته مهم؛ اگر موقع سفارش دادن پیکانا، چربی را با چاقو ببری و جدا کنی، قانون نانوشته‌­ای را زیر پا گذاشته‌­ای. برزیلی‌­ها به چوراسکو حساسند، همان اندازه که ایتالیایی‌ها به صدها نوع پاستای خودشان.

برزیلی‌­ها به خوبی پیکانا، فیله مینیُون (Fillet Mignon)،چولاتا (Chulata) و فِرالدینها (Fraldinha) را می­‌شناسند. فیله مینیون که شهرتش عالم­گیر است،  فقط بعضی وقت­ها یک لایه بیکن یا پارمزان هم رویش آب می­‌کنند. چولاتا، برش کاملی از استیک ریب‌­آی (Ribeye) است که به سیخ کشیده و رُست می­‌شود و بالاخره، فرالدینا برشی از سیرلیون (Sirloin)انتهایی گاو با رگه‌­هایی مرمری از چربی است که به صورت قطعات بزرگ و مسطح سرو می­‌شود. 

در استیک هاوس­‌ها، و در مقیاس بزرگتر در برزیل، گوشت غذایی‌­ای است که اگر داغ و گرم و چربی‌­چکان و آبدار و ترد نباشد، در دهن می­‌ماسد. گوشت سرد را فقط در ساندویچ می­‌بینیم، غذایی آماده و بی‌اصالت که برای رفع و رجوع گرسنگی می­‌خوری، نه برای لذت بردن از غذا! از همین روست که ساندویچ را برای موقعیت‌­های فوری و فوتی یا شاید بتوان گفت برای افرادی ساخته‌­اند که طعم غذای اصیل به دلایل مختلفی برایشان غریبه است!

دانشجوها، کارمندان، مردان بی‌­سر و همسر مجرد که نمی­‌دانند غذای گرم چیست سراغ ساندویچ می­‌روند و گوشت سردِ کالباس مرغ و گوشت و بوقلمونش را گاز می­‌زنند تا به کار و درس و دانشگاه و اتوبوس برسند. ولی با چوراسکوی برزیلی نمی­‌توانی اینطور رفتار کنی! این آیین‌­نامه رفتاری در استیک خانه‌­ها توهین به ساخت مقدس گوشت است.

رودیزیوی برزیلی
رودیزیو سبک خاصی از رستوران در برزیل است که انواع استیک در آن سرو می‌شود.

آنچه در استیک هاوس مو­به‌­مو، همچون مناسک یک مذهب خاص انجام می‌­شود مختص بیف است. برای سایر گوشت­‌ها که قدر و جایگاهی مثل آن ندارند، مرینیت کردن به ساعت­‌های طولانی مرسوم است. بره و گوشت پرنده (مرغ) از این دسته‌­اند، آنها را در سس قرار می­‌دهند تا هرچه بیشتر مزه‌­دار شوند.

سهم استیک معروف برزیلی در آتش زدن جنگل­‌های آمازون

آنچه در فوگو د چاو می‌­گذرد، انسان را بیاد کُورنُوکُوپیای (Cornucopia) یونانی می‌­اندازد، به یاد ضیافت­‌های عظیم شاهان باستانی برای مهمانان خود. نکته اینجاست که صحنه این جشن باشکوه گوشت‌­خواری با استیک به عنوان غذای معروف برزیل، پشت پرده ناخوشایندی دارد؛ آتش ذغال‌­هایی که برای گریل کردن پیکانا و چولاتا استفاده می­‌شوند، هم قیمت آتش زدن جگر زمین است؛ پوششی سبز رنگ و ۶٫۷ میلیون کیلومتری­ که اکثر قسمت­های قاره آمریکای جنوبی را دربرگرفته؛ داریم از جنگل­‌های آمازون حرف می‌­زنیم‌‌.

جنگل­های آمازون، تامین‌­کننده ۲۰ درصد اکسیژن کل دنیا، و یکی از معدود ذخیره­‌گاه‌­های غنی تنوع‌­زیستی به جا مانده روی زمین هستند که علاوه بر حیوانات و اکوسیستم بی­‌نظیر، خانهِ حدود ۳۰۰ قبیله بومی نیز می­‌باشند.

بخش­‌هایی از این پهنه زمرّدین در اکوادور، کلمبیا، ونزوئلا، بولیوی، گویان و سورینام قرار دارد، اما در دل آن، قسمت­‌های اعظم برزیل و پرو واقع شده­‌اند. هرچند اکنون شنیدن خبر وقوع آتش­‌سوزی‌­های وقت و بی‌­وقت در آمازون پدیده‌­ای عادی شده، اما تکرار خبر بد از ناگواری‌­اش کم نمی­‌کند.

فعالان زیست محیطی و مردم برزیل، انگشت را به سوی ژائیر بولسُونارُو (Jair Bolsonaro) رییس‌­جمهور کنونی این کشور می­‌گیرند که با کم کردن جریمه متخلفان جرایم زیست محیطی، و تصویب قوانینی که حاکمیت بومیان را بر جنگل ضعیف­‌تر می‌­کند، به حمایت ویژه از صنعت دامداری و چراغ سبز دادن به صنعت گوشت متهم است.

طبق تخمین‌­ها، ۲۰۰ میلیون گاو توسط گله‌­داران این کشور نگهداری می‌­شوند که برای چرا و تامین علوفه دامی (سویا) هر روز نیازشان به مراتع جدید بیشتر می‌­شود. مراتعی که با جنگل‌­زدایی، قاچاق چوب درختان و آتش زدن عمدی آنها توسط گله‌­داران و کشاورزان دست و پا شده است. در اصل، صنعت گوشت گاو برزیل و سینه‌­چاکانِ چوراسکو مقصر همه این­ها هستند.

استیک برزیلی
آنچه در استیک هاوس مو­به‌­مو، همچون مناسک یک مذهب خاص انجام می‌­شود مختص بیف است.

استدلال دولت در مخالفت با اتهامات، اشاره به تلاش­‌های مستمرش برای کاهش گرسنگی، تقویت امنیت غذایی، تامین غذای مردم و تقویت اقتصاد برزیلی­‌ها دارد. البته، حذف برزیل از نقشه گرسنگی (Hunger Map) سازمان ملل در سال ۲۰۱۴ نشان می‌­دهد که الحق در این کار موفق بوده‌­اند.

به علاوه، اگر دغدغه‌­های محیط زیستی­‌ها و وگان‌­ها و گیاهخوارها ارجحیت داده شود، تکلیف سرمایه­‌گذاری‌­های عظیم اقتصادی روی کشاورزی صنعتی چه می‌­شود؟

اما فارغ از دعوای مخالفان و موافقان استیک هاوس ها و گوشت گریل به عنوان غذای پر آوازه برزیل، تن آمازون می‌­سوزد. وقتی عکس­‌های هوایی­‌اش را با دهه ۱۹۶۰ قیاس کنی، زمانی که آدم‌­ها با نقشه­‌ها و بولدوزرها و اره‌­ها از راه رسیدند، خیلی جاها مربع‌­های زرد و سبز و قهوه‌­ای کوچک و بزرگ مسطحی را می­‌بینی که سابقا خانه درخت‌­ها بود.

برای باقی ماندن در رتبه اول صادرات گوشت دنیا و تامین یک چهارم بازار گوشت گاو به تنهایی، ۵۰۰۰ گونه جانوری و ۴۰ هزار گونه گیاهی و ۳۰ میلیون انسان (از جمعیت ۲۱۲ میلیون نفری برزیل) در خطرند؛ انسان­‌هایی که زندگی­‌شان مستقیما به آمازون وابسته است. همه این ارقام هم سوای خود کشاورزان، گله­‌داران و مردم شهرنشین است. یعنی دود این آتش به چشم همه می­‌رود.

جنگل زدایی در آمازون
بخش وسیعی از جنگل‌های آمازون در برزیل قرار دارد که رو به نابودی است.

مراتع تراشیده شده از جنگل‌­ها، هم برای چِرا و هم کشت سویا جهت غذای دام‌­ها به صورت چرخشی استفاده می­‌شوند. یعنی یک سال چرا و یک سال کاشت سویا، و همینطور بیشتر و بیشتر قدم در جنگل می­‌گذارند. حداقل یک چهارم جنگل‌­ها به همین بهانه صاف شده و در اختیار گله‌­دارها قرار گرفته است و روند از بین بردن درختان از ۲۰۱۲ به این طرف دیوانه‌­وار بوده است.

سوالی که به ذهن می‌­رسد این است که «آیا نباید استیک‌های معروف برزیلی را بخوریم؟». بله! این بهترین راه است، ولی ای کاش می‌­شد از این غذای معروف برزیل دست کشید! اگر فقط گوشت برزیلی اینقدر در معاملات جهانی و سیاست و اقتصاد جا نمی‌­داشت.

به عنوان یکی از جدیدترین نمونه‌­ها، در قرارداد تجارت آزاد اتحادیه اروپا و بازار مشترک کشورهای آمریکای جنوبی (مِرکوسور) ۲۰۱۹، قرار شده تا اتحادیه اروپا به ازای تعرفهِ کمترِ صادرات به آمریکای جنوبی، ۹۹ هزار تن بیف و کاهش تعرفه ۷٫۵ درصدی صادراتی دریافت کند. از این گذشته، مخالفت کشاورزان فقیر برزیلی که برای گذران زندگی تنها کاری که بلدند کشاورزی روی زمین جنگل است، از آن طرف  صادرات محصول استراتژیک سویای برزیل (که اتفاقا برای تهیه محصول وگانی مثل شیر سویا واجب است!)، کلاف سردرگم ماجرا را درهم گوریده‌­تر می­‌کند.

آیا نجات آمازون با شیرسویا، توفو و کره بادام به جای استیک گوشت برزیلی ممکن است؟

در پاسخ به تمام دغدغه‌­ها، مشت‌­های از خشم گره شده و فشار افکار عمومی در داخل و خارج برزیل، زیر پوست این کشور اتفاقاتی در حال رخ دادن است. وگانیسم آرام‌آرام دارد تبدیل به یکی از ترندهای غذایی مردم می­‌شود و گوشت‌خواری می‌­رود که از چند جهت، دیگر یکّه تاز میدان ذائقه مردم نباشد.

در سوپرمارکت­‌های شهرهای بزرگ حالا می­‌توان پروتئین‌­های گیاهی را در قفسه‌­های مربوط به گوشت و مرغ و ماهی دید، همچنان که موقع قدم زدن در حومه‌­های بی‌­زرق و برق حاشیه شهرها، غذاخوری‌­ها بالاخره چند غذای گیاهی با ترکیب کاساوا (Cassava)، بادام هندی، گوآرانا (Guaraná) و کینوآ در چنته دارند تا به مشتری متقاضی بفروشند.

گویا مردم برزیل دارند قبول می­‌کنند که دست از چوراسکو، غذای معروف برزیل به عنوان یکی از ارزش‌­های بنیادین فرهنگی­‌شان بکشند. تعداد گیاهخوارها و وگان‌­ها در این کشور آمریکای جنوبی نیز طی سال­های اخیر دستکم دو برابر شده است و اکنون، بنا به آمارهای موسسه Ibope، سی میلیون نفر از برزیلی‌­ها -۱۴ درصدشان- گیاهخوار یا وگان شده‌­اند.

فرهنگ غذایی برزیل
حتی اگر سفره برزیلی‌ها با حبوبات و سبزیجات پر شده باشد، چند غذای گوشتی را نمی‌توان از آن حذف کرد.

در همین راستا، سازمان­‌ها و جمعیت‌­ها و چهره‌­های مختلف برزیلی هم دست به دست هم داده­‌اند. «شفقت برای حیوانات» (Mercy for Animals) از جمله سازمان‌­های فعالی است که شعبه برزیل خودش را سال ۲۰۱۵ افتتاح کرده و از آنزمان با مداومت بسیار برای تغییر فرهنگ غذایی بریل به سوی سبک زندگی­ گیاهخواری تلاش داشته است.

جامعه هدف این سازمان، کودکان مدرسه‌­ای هستند که به گفته ساندرا لوپز (Sandra Lopes) ، مدیر مسئول شعبه برزیل، با حذف گوشت به عنوان غذای پرطرفدار برزیلی از یک روزِ برنامه غذایی هفتگی، به ۲۰ درصد کاهش مصرف محصولات حیوانی کمک می­‌کنند.

سلبریتی‌­های برزیلی‌­ای مثل آنیتا (Anitta) از ۶۲ میلیون هوادار خود در اینستاگرام درخواست کرده­ تا مصرف گوشت را به حداقل برسانند و شخصا این کار را به دلیل دغدغه­‌های زیست محیطی انجام داده است.

فلیپه نِتو (Felipe Neto) از کارآفرینان و ویدیوبلاگرهای برزیلی که ۴۰ میلیون نفر دنبالش می­‌کنند، اعلام کرده گیاهخوار شده است. شوشو مِنِه­‌گال (Xuxa Meneghel) مجری، هنرپیشه، خواننده و مدلی که در دهه ۱۹۹۰ برنامه‌­هایش در سراسر آمریکای لاتین بسیار پرطرفدار بود، بعد از تماشای مستندهایی مثل کاوزپیرِیسی  (Cowspiracy) و وات دِ هِلث (What the Health) نتیجه گرفت که خوردن چوارسکو، غذای معروف برزیل نه تنها به نفع سلامتی انسان نیست، بلکه حتی توجیهی­ هم ندارد.

آنسوتر، آمار و ارقام سلامت حکایت از آن دارد که طی پنج دهه از اجرای برنامه‌­های بازار آزاد اقتصادی و لبریز شدن فروشگاه­ها از فرآورده‌­های دامیِ فرآوری شده، در کنار سودا و نودل‌­های فوری وارداتی، دستکم ۲۰ درصد برزیلی‌­ها چاق‌­تر و بیمارتر شده­‌اند.

دیابت، انواع سرطان و بیماری‌­های قلبی و عروقی، تحفه­ کم‌­تحرکی، زندگی شهرنشینی، گوشت‌خواری و احاطه شدن مردم توسط تبلیغات برندهای غذایی چندملیتی است. فرهنگ غذایی برزیل و آشپزی بومی این کشور هم در حال ضعیف شدن بوده و اقتصاد جوامع محلی هم در خطر قرار گرفته است.

کسب و کارهای غذایی وگان در برزیل
شرکت فیوچر فارم به عنوان برندی وگان، محصول همبرگر گیاهی خود را در برزیل عرضه می‌کند.

در این بین، برخی هم پتانسیل برزیل را به عنوان یکی از قدرت‌­های صنعتی آینده و بازاری بزرگ آنقدر وسیع می­‌بینند که معتقدند شرکت‌­های مواد غذایی می­‌توانند رهبری بازار صادرات را هم به عهده داشته باشند. برونو فونسِکا (Bruno Fonseca)، موسس همکارِ برندِ «نیو بوچرز» (New Butchers) است، شرکتی که دست به کار تولید نمونه­‌های گیاهی از پروتئین حیوانی زده است، از جمله همبرگر، جایگزین­‌هایی برای فیله مرغ و سالمون.

استارتاپ­‌هایِ برزیلیِ غذای گیاهی از سال ۲۰۱۹ به این طرف، از زمانی که اولین نمونه‌­های پروتئین گیاهی در بازار کشور عرضه شد، روند روبه رشدی را شاهد بوده‌­اند. موسسان­ آنها ادعا دارند ظرف چند سال آینده کیفیت تولید به حدی پیشرفت خواهد کرد که مصرف­‌کننده‌­ها نمی­‌توانند تمایز بین برگر گاوی و برگر گیاهی را تشخیص بدهند.

برگری که از پروتئین لوبیا سبز، آب گیاه لبو و نشاسته سیب­‌زمینی درست شده است. باید چشم براه باشیم تا ببینیم روی آوردن به وگانیسم و گیاهخواری در برزیل، آمازون را نجات می­‌دهد؟ و آیا می‌توان روزی را پیش‌بینی کرد که غذاهای گیاهی تبدیل به غذای معروف برزیل شوند؟

استریت فود چطور بر چهره شهر تاثیر می‌گذارد؟

استریت فود

غذا به عنوان بازتابی از فرهنگ بومی هر منطقه، یکی از عناصر کلیدی در شناخت فرهنگ هر منطقه است. دلایل زیادی از جمله اقلیم، موقعیت جغرافیایی، پیشینه تاریخی و مذهب بر فرهنگ غذایی مناطق مختلف موثر بوده است. این تفاوت‌های فرهنگی در وجود یا نبود فرهنگ استریت فود یا غذای خیابانی هم بی‌تاثیر نبوده است. این که در برخی از شهرهای ایران، راسته غذافروشی وجود ندارد و یا اگر هم وجود داشته باشد، فعالیت آن‌ها در شب محدود و بسیار کمرنگ می‌شود را شاید بتوان به همین تفاوت‌های منطقه‌ای نسبت داد.

اینکه غذای خیابانی چه تاثیری بر زیست اجتماعی گذاشته و چطور بر فرهنگ غذایی سرزمین‌ها اثر می‌گذارد، بهانه گفت و گوی ما با «اشکان بروج» شد. او که مدرس و مشاور و راهبر ارشد بازاریابی و توسعه گردشگری و هتل‌داری است، می‌گوید غذاهای خیابانی بخشی از جاذبه‌های گردشگری شهرهاست و در بسیاری از موارد، الگوی غذایی بومی آنها را معرفی می‌کند.

غذا به‌عنوان سفیر فرهنگی

گردشگری خلاق (creative tourism) به عنوان مشارکت مستقیم گردشگر در تجربه گردشگری برای آشنایی با میراث فرهنگی است. با این وصف، خوراک در میراث فرهنگی ملت‌های مختلف جای می‌گیرد. غذا به عنوان سفیر فرهنگی آن منطقه یا بوم معرفی می‌گردد؛ از روش پختن، سرو کردن تا مواد اولیه‌ای که استفاده می‌شود و شیوه‌های ارائه غذا از جمله مواردی است که بازتاب فرهنگ آن بوم است. گردشگری غذا (food tourism) که در حالت کلی‌تر با عنوان گردشگری خوراک (gastronomy tourism) شناخته می‌شود و تمامی انواع آن از نوشیدنی تا دسر و غذاهای اصلی را دربرمی‌گیرد، یکی از انواع مدل‌های گردشگری است. 

«غذا خودش یک جاذبه گردشگری محسوب می‌شود»؛ این را اشکان بروج، راهبر ارشد بازاریابی و توسعه گردشگری و هتل‌داری می‌گوید. او در ادامه، گردشگری خوراک را یک مفهوم سه‌گانه می‌داند که غذا و مواد تشکیل‌دهنده‌اش، فضای ارائه غذا و همینطور مشارکت در تجربه پخت و خوردن خوراک‌ها را در برمی‌گیرد.

اشکان بروج معتقد است:«وقتی از استریت فود صحبت می‌کنیم الزامی ندارد که حتما نوع خاص و مکان خاصی مدنظرمان باشد و عمل ارائه غذا یا خوردن آن در رستوران یا کافه صورت بگیرد. راسته غذاهای خیابانی می‌تواند شامل دکه‌هایی باشد که کنار هم قرار گرفته‌اند و تنوع زیادی از غذاها را ارائه می‌دهند. این غذاها، معمولا با کمک ابزارهای ساده‌ آشپزی کنار خیابان تهیه می‌شوند که می‌تواند از چای، نان تا فلافل متغیر باشد.» او ادامه می‌دهد:«آنچه غذاهای خیابانی را در حوزه گردشگری بااهمیت می‌کند، پیوند ناگسستنی فرهنگ بومی با غذاهای خیابانی است. سبک و سیاق تهیه و سرو غذا و حتی نوع غذاهای ارائه‌شده معمولا به روشی بومی صورت می‌گیرد. بومی‌ترین غذاهای هر منطقه را باید در میان غذاهای خیابانی پیدا کرد. شاید ویژگی دیگری که بتوان برای غذاهای خیابانی برشمرد، ارزان بودن نسبی آن است تا عابران پیاده را به خرید غذاهای متنوع‌تری تشویق کنند.»

استریت فود
استریت فود یا راسته غذای خیابانی، نقش پررنگی را در امنیت شبانه بازی می‌کنند.

استریت فود یا ایستگاه گردشگری

غذاهای خیابانی همیشه یکی از مقاصد گردشگری بوده‌اند؛ «مکانی جذاب برای گردشگرها تا به وسیله غذا با فرهنگ آن منطقه بیشتر آشنا شوند!» اما تجربه‌ای که گردشگران در حین قدم زدن در راسته غذافروشی‌ها به دست می‌آورند، تنها به خوردن ختم نمی‌شود. 

تجربه غذا خوردن در دکه‌های خیابانی یا در راسته غذافروشی از آن جهت منحصر به فرد است که حین تهیه غذا و خوردن آن، گردشگران با شخصی که در حال تهیه غذاست شروع به گپ‌زدن می‌کنند. از آنجایی که بسیاری از ارائه‌دهندگان غذاهای خیابانی افرادی بومی هستند یا آشنایی خوبی با منطقه‌ای دارند که غذا در آنجا ریشه دارد، معمولا لابلای حرف‌ها همیشه گریزهایی به آداب و رسوم آن منطقه زده خواهد شد.

بروج در این باره می‌گوید:«امکان قدم‌زدن عابران پیاده در راسته غذاهای خیابانی یکی از مسائل مهم در بحث گردشگری شهری است. سروصدای ماشین‌ها و تردد ماشین‌ها امکان تعامل موثر گردشگران را مختل می‌کند. گردشگری کم‌شتاب (slow tourism) بر لزوم فراهم آوردن بستری برای قدم‌زدن گردشگران در شهر تاکید دارد که در این میان، راسته غذاهای خیابانی ابزاری کمکی برای معرفی بهتر فرهنگ منطقه به گردشگران است.»

«راسته غذافروشی‌ها در برخی مناطق به دلیل شرایط آب‌وهوایی در شب فعالیت خود را شروع می‌کند. زیست شبانه برای این مناطق به بخشی از سبک زندگی تبدیل شده است. در ایران، این مناطق در خطه جنوبی کشور از خوزستان تا سیستان و بلوچستان معنا پیدا می‌کند.» اشکان از خیابان لشکرآباد اهواز، بلندترین راسته غذای خیابانی در خاورمیانه، به عنوان نمونه خوب این فعالیت شبانه مثال می‌زند. 

خیابان‌‌های روشن و شهرهای امن

موضوعی که با زیست شبانه پیوند خورده است، بحث امنیت در شب است. بدون شک، حضور پررنگ فعالیت راسته‌ غذاهای خیابانی به دلیل شور و هیجانی که در شهر راه انداخته‌اند و جمعیتی که دور خود جمع می‌کنند، در حفظ امنیت محدوده آن خیابان بی‌تاثیر نبوده‌اند. در همین ارتباط، می‌توان خیابان لشکرآباد اهواز را به عنوان نمونه مثال زد. 

با تغییر کاربری خیابان لشکرآباد، این خیابان از یک منطقه ناامن به واسطه حضور معتادان و قاچاق‌چیان مواد مخدر، به محیطی امن و شاد تبدیل شده است. امروزه لشکرآباد به یکی از جاذبه‌های گردشگری شهر اهواز بدل شده است. استفاده از ساکنین محل به عنوان بازیگران اصلی این خیابان در بهبود وضعیت این خیابان و افزایش امنیت تاثیر به‌سزایی داشته است.

در ادامه گفت‌وگو با اشکان بروج، او از یکی از جذابیت‌های لشکرآباد سخن می‌گوید: «باشو، همان پسرک مهاجر در فیلم «باشو غریبه کوچک» که اکنون در ابتدای خیابان لشکرآباد یک دکه سیگار فروشی دارد. حتی نالیدن‌های این مرد درباره وضعیت نابه‌سامان فعلی‌اش در حالی که روزی بازیگر بوده، خودش یکی از جذابیت‌های اصلی این خیابان است و گردشگران زیادی برای دیدن او به دکه‌اش مراجعه می‌کنند. جالب است که حتی نقش یک فرد هم در ساختن چهره موفق یک راسته غذافروشی بی‌تاثیر نبوده است.»

پیاده‌راه‌ها و راسته‌های غذافروشی

وضعیت خیابان‌های تهران در شب برای ارائه غذاهای خیابانی و همینطور تبدیل‌شدن به پاتوقی برای تعاملات انسانی چندان خوب به نظر نمی‌رسد. خیابان سی‌تیر یک نمونه ناموفق است. به گفته اشکان بروج، موقعیت نامناسب خیابان برای تبدیل‌شدن به عنوان پیاده‌راه غذا یکی از دلایل شکست این پروژه شبانه بوده است. اینکه شاهراه اصلی تردد ماشین‌ها که حتی در شب هم حسابی پررفت‌وآمد بوده، مانعی بر سر راه گردشگری کم‌شتاب است. این که عابران پیاده نتوانند آنطور که باید از فضای خیابان برای غذا خوردن و تعامل با سایر شهروندان لذت ببرند، خودش دلیلی کافی برای تبدیل شدن خیابان سی تیر به یک راسته غذافروشی ناموفق است.

بروج می‌گوید:«یکی از ویژگی‌های اصلی راسته غذافروشی، پیاده‌راه بودن آن و امکان قدم‌زدن شهروندان برای کشف طعم‌ها و مزه‌های مختلف است؛ درباره سی تیر اما این اتفاق نیفتاد. نبود امکان بسته شدن خیابان در ساعاتی از شب که دکه‌های غذافروشی فعال هستند، تبدیل نشدن این خیابان به پیاده‌راه، باریک بودن و شلوغی خیابان، نبود امکان پارک ماشین برای علاقه‌مندان به بازدید از غرفه‌های غذا، از جمله دلایل اصلی شکست این پروژه بوده است. آنچه امروز و پس از ماجراهای فراوان در سی تیر دیده می‌شود، تنها ارائه فست‌فود و نداشتن تنوع غذایی بوده که خود از موانع ایجاد جذابیت برای این راسته غذافروشی است.»

در برابر سی تیر، خیابان ستارخان را می‌توان به عنوان یکی از راسته‌های محبوب غذاخوردن‌های شبانه در تهران معرفی کرد. تنوع غذایی، امکان پارک کردن ماشین و عریض بودن خیابان همگی عواملی هستند که به جذابیت این خیابان برای تبدیل شدن به محلی برای فعالیت‌های شبانه شهری کمک فراوانی کرده است. کباب ترکی، همبرگر، پیتزا، جگرکی، کبابی، سمبوسه از جمله غذاهای متنوع ارائه‌شده در این خیابان است.

راسته غذاهای خیابانی یک شهر، معمولا در شکل و شمایل یک پیاده‌راه هستند که در آن امکان تردد ماشین‌ها وجود ندارد.

جنوب و روایت متفاوتش از غذاهای خیابانی

تجربه غذای خیابانی از نظر این راهبر گردشگری، فقط تجربه خوردن غذا نیست، بلکه آشنایی با فرهنگ‌های بومی و همینطور تعامل با سایر افراد به ویژه بومیان منطقه و شنیدن حرف‌های آن‌ها است. نمونه خوب این تعامل را شاید بتوان در زیست شبانه مردم در نیمه جنوبی کشور مشاهده کرد. 

به دلیل هوای گرم روز که امکان فعالیت‌های شهری را برای ساکنانش محدود کرده، شب اهمیت زیادی پیدا می‌کند. کافه‌نشینی در مناطق جنوبی ایران بیشتر جا افتاده است و محلی برای تعاملات اجتماعی مردم در شب است. اشکان در همین ارتباط از سبک زندگی شبانه مردم بوشهر صحبت می‌کند و توضیح می‌دهد که در این شهر ساحلی چیزی به اسم راسته غذاهای خیابانی وجود ندارد. در مقابل، کافه‌ها محل اصلی دورهمی‌های شبانه پرشور و گرم مردم شهر هستند. او از قهوه‌خانه حاج رییس مثال می‌زند که ساکنان محل شب‌ها در این محل پاتوق می‌کنند تا از خیام‌خوانی عمو خدر بهره ببرند و حتی صورت دسته‌جمعی با او هم‌خوانی کنند.

این کافه، فضایی شبیه کوچه مسقف است که برای نشستن ساکنان شهر تدارک دیده شده است. جالب این که به دلیل کاربری خاصی که این کافه در شب دارد، صندلی‌های مدل نیمکت و چهارپایه دورتادور کافه چیده شده تا شکل دورهمی به خود بگیرد و فضا را هرچه بیشتر گرم و صمیمانه کند. افراد درست مانند یک خانواده دور هم جمع می‌شوند و به سنت مردم بوشهر خیام‌خوانی می‌کنند. عده‌ای هم موسیقی محلی می‌زنند تا جو را هرچه بیشتر شاد کنند؛ دمام، نی‌انبان و تمپو جزء جدایی‌ناپذیر این شب‌ها هستند. اما کافه رئیس تنها یکی از پاتوق‌های شبانه مردم بوشهر است و تعداد زیادی از این‌دست کافه‌ها در سطح شهر وجود دارد.

در کافه‌های بوشهر فرقی ندارد که افراد چه سنی داشته باشند؛ از پیر و جوان همه دور هم جمع می‌شوند تا در کنار غذا خوردن، با هم به گپ‌وگفت بنشینند، آواز بخوانند، موسیقی زنده اجرا کنند و برقصند.

در کنار مردم بوشهر، زیست شبانه مردم چابهار، قشم و کیش هم عالم خودش را دارد. البته با وجود کارکرد یکسان فضاهای غذاخوری‌ برای مردم خطه جنوب، میان پاتوق‌های مردم استان بوشهر و استان سیستان و بلوچستان تفاوت وجود دارد. در چابهار کافه‌ها در واقع کافی‌شاپ هستند که فضا بیشتر با روحیه و سلیقه جوان‌ها همخوانی دارد. به طور مثال، انواع نوشیدنی‌های میوه‌ای مثل اسموتی و همینطور انواع بستنی از خوراکی های پرطرفدار این کافی‌شاپ‌ها هستند. فضای کافی‌شاپ‌ها هم فضایی جوان‌پسند و محیطی برای تعامل بین جوان‌ها است. 

در قسمت‌هایی از جنوب که در همسایگی آب هستند، زیست شبانه در سواحل جنوب یکی از پاتوق‌های مهم برای مردم شهر و حتی مردمی است که در نزدیکی آن شهر ساکن هستند. این زیست شبانه آنقدر در زندگی شبانه مردم جنوب اهمیت دارد که حتی ساکنان شهرهای مجاور که ساحل ندارند، حاضرند مسافتی را طی کنند تا بتوانند بساط غذا را در مجاورت دریا پهن کنند. البته به دلیل محدودیت زمانی در فعالیت شبانه غذافروشی‌ها، امکان زیست شبانه مردم در کافه‌ها تنها تا ۱۲ شب میسر است. به دلیل همین محدودیت، تعداد زیادی از بساط‌های خوراکی؛ مثل بستنی، آب، انواع نوشیدنی سرد و گرم، به صورت آلاچیق یا دکه‌ در کنار خیابان یا در کنار ساحل دیده می‌شود. برای این دست غذافروشی‌ها امکان فعالیت بعد از ساعت ۱۲ شب اما با محدودیت در عرضه خوراکی‌ها میسر است.

کرمان؛ شهری با خیابان‌های خاموش

در کنار سبک زندگی شبانه مردم خطه جنوب کشور که با غذاهای محلی و پاتوق‌های شبانه آمیخته شده است، چیزی با عنوان زیست شبانه برای بسیاری از مناطق ایران آن‌چنان معنا ندارد. فرهنگ غذاهای خیابانی در شب برای استان‌هایی که زیست شبانه ندارند و شهرهایی مثل کرمان که با فرهنگ استریت فود میانه‌ای ندارند جا نیفتاده است. 

دلیل این موضوع را از اشکان، به عنوان فردی که علاوه بر تجربه سفرهای شخصی‌اش در حوزه شناخت فرهنگ‌های مختلف ایران مطالعه داشته است، جویا شدم. در پاسخ او به عواملی مثل اقلیم و جغرافیا، پیشینه تاریخی، پیشینه فرهنگی و مذهبی اشاره می‌کند. اشکان هم‌چنین به این نکته هم گریزی می‌زند که تاریخ سهم بسزایی در ذهنیت مردم هر منطقه از شب و فعالیت‌های شهری در شب دارد. در گذشته، بسیاری از حملات ناگهانی دشمنان در شب اتفاق می‌افتاد و این ذهنیت که شب خطرناک است و باید از ساعاتی به بعد از روز را در خانه ماند به فرهنگ آن منطقه تبدیل شده است. 

تسلط پیشینه فرهنگی مردم یک منطقه بر فرهنگ زیست شبانه در خارج از خانه است. این اتفاق حتی در شهرهای توریستی مثل اصفهان هم‌چنان وجود دارد. اصفهان با وجود آن که در حوزه گردشگری یکی از شناخته‌شده‌ترین شهرهای ایران است، اما هم‌چنان فعالیت شبانه محدودی در خیابان‌ها دارد. بروج می‌گوید:«برای مناطقی که زیست شبانه در خیابان پررنگ نیست و در واقع جزوی از فرهنگ مردم محسوب نمی‌شود، دورهمی‌های برگزار شده در خانه اهمیت می‌یابد. انگار حضور در خیابان به بهانه خوردن غذا و تعامل با سایر شهروندان، جای خودش را به ماندن در خانه می‌دهد؛ چیزی که من آن را زیست درونگرا می‌نامم.»

شنیدن داستان شب‌نشینی مردم ایران از زبان اشکانِ همیشه در سفر، برایم بسیار جالب بود. جالب‌تر آن که فهمیدم ارتباط تنگاتنگی بین فرهنگ زیست شبانه در شهر و فعالیت غذاهای خیابانی وجود دارد. به نظر می‌رسد برای خطه‌هایی از ایران که به دلیل نوع اقلیم و جغرافیا امکان فعالیت در روز در خیابان‌ها فراهم نیست، شب بستری برای فعالیت مردم شهر است تا به بهانه خوردن غذا دور هم جمع شوند و از نیروی حیاط یک‌دیگر بهره‌مند شوند تا روزی دیگر را از نو آغاز کنند.

۴ مرداد، ۱۴۰۱

ماست پروبیوتیک چیست؟ فواید مصرف ماست پروبیوتیک و ارزش غذایی آن

ماست پروبیوتیک چیست و خواص ماست پروبیوتیک چیست؟

ماست یکی از پرطرفدارترین محصولات لبنی در سراسر دنیا است. روزانه بسیاری از ما خواه به دلیل طعم دوست‌داشتنی ماست، خواه به دلیل ارزش غذایی و خواص بی‌شماری که دارد، این محصول لبنی را تهیه و مصرف می‌کنیم. اما ماست پروبیوتیک چیست؟ آیا از تاثیرات مصرف این ماده غذایی خبر دارید؟ مقدمه پاسخ به این سوالات آشنایی با پروبیوتیک و خواص آن است. در این مطلب تلاش شده است تا با مروری بر تعریف پروبیوتیک، معرفی انواع محصولات پروبیوتیک و مرور خواص مصرف محصولات پروبیوتیک، به این سوالات پاسخ داده شود.

ماست پروبیوتیک چیست؟

پروبیوتیک‌ها میکروارگانیسم‌های زنده‌ای هستند که به طور معمول در غذاهای تخمیری یافت می‌شوند. درواقع پروبیوتیک‌ها همان باکتری‌های مفیدی هستند که بدن برای حفظ سلامتی به وجود آن‌ها نیاز دارد. تحقیقات حاکی از آن است که مصرف طولانی مدت مکمل‌ها یا محصولات پروبیوتیکی باعث تقویت سیستم ایمنی، بهبود عملکرد قلب و افزایش چربی‌سوزی می‌شود.

بدن به وجود مقدار کافی از پروبیوتیک‌ها نیاز دارد تا بتواند عملکرد مناسبی داشته باشد. کمبود این باکتری‌ها می‌تواند احتمال ابتلا به بیماری‌های مختلف را افزایش دهد. در مواردی برای درمان برخی از بیماری‌ها، پروبیوتیک‌ها به صورت مکمل توسط پزشک تجویز می‌شود. دریافت مقدار کافی پروبیوتیک از طریق مصرف غذاهای حاوی این ماده تامین می‌شود. از جمله محصولات غنی از پروبیوتیک ماست پروبیوتیک است.

همانطور که می‌دانید ماست از فرایند تخمیر شیر به دست می‌آید و شامل مقدار چشمگیری پروتئین، چربی، کربوهیدرات، ویتامین و مواد معدنی مختلف است. ماست پروبیوتیک حاوی موادی همچون پروتئین وی، اسیدهای چرب مفید، آنزیم‌ها و پروبیوتیک‌ها را برای بدن تامین می‌کند. یکی از فواید معروف این نوع ماست، بهبود هضم و اختلالات گوارشی است.

محصولات پروبیوتیک علاوه بر بهبود عملکرد گوارش در سلامت قلب و عروق، تقویت سیستم ایمنی هم موثرند.

پروبیوتیک چیست و چه عملکردی دارد؟

همانطور که گفته شد پروبیوتیک‌ها تاثیر به سزایی در بهبود عملکرد گوارشی دارند. محصولاتی از جمله ماست و کفیر به دلیل فرآیند تولیدشان دارای مقادیر بالایی از پروبیوتیک هستند. در تولید محصولات ماست و نوشیدنی کفیر، ابتدا شیر مرغوب دامی با قرار گرفتن تحت عملیات حرارتی در دمای مشخص پاستوریزه می‌شوند تا باکتری‌های بیماری‌زای آن‌ها از بین برود. سپس، طی فرایند تخمیر باکتری‌ها و مخمرهای مفید یا همان پروبیوتیک‌ها تولید می‌شود.

استفاده از محصولات پروبیوتیکی در طولانی مدت تاثیر خود را نشان می‌دهند. علاوه بر بهبود عملکرد گوارشی اتفاق‌های نظیر سلامت قلب و عروق، تقویت سیستم ایمنی، کاهش خستگی و برطرف شدن مشکلات پوستی را به دنبال دارد.

انواع محصولات لبنی پروبیوتیکی

امروزه محصولات پروبیوتیکی به صورت خوراکی در قالب محصولات لبنی وجود دارد. از جمله آن‌ها می‌توان به محصولات لاکتیویا اشاره کرد. لاکتیویا تنها محصول لبنی حاوی نوعی باکتری فعال پروبیوتیک به نام لاکتیگوار است که نقش موثری را در بهبود فرایند گوارش دارد. این محصول توسط انجمن تغذیه ایران تایید شده است و به روشی کاملا طبیعی گوارش را تنظیم می‌کند. ماست لاکتیویا به طور ویژه برای افراد مبتلا به یبوست کاربرد دارد. از خواص منحصر به فرد محصولات پروبیوتیک می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • کاهش احتمال ابتلا به مشکلات معده و گوارشی
  • تقویت سیستم ایمنی
  • برطرف کردن مشکلات دستگاه تنفسی
  • بهبود عملکرد روده
  • کاهش مشکلات پوستی

در میان خانواده محصولات حاوی پروبیوتیک، محصولات کفیر ناری نیز قرار دارد. مصرف این محصولات باعث تولید مواد آنتی باکتریال طبیعی در بدن، کاهش التهاب و عفونت، بهبود هضم و همینطور تقویت استخوان‌ها می‌شود. کفیر با داشتن آمینواسید تریپتوفان به صورت ماده‌ی ضد افسردگی و اضطراب عمل می‌کند. نوشیدن آن همینطور به افرادی که به مشکل عدم تحمل لاکتوز مبتلا هستند توصیه می‌شود. برای اطلاعات بیشتر از این محصول پیشنهاد می‌کنیم سری به مطلب همه چیز درباره محصولات کفیر پروبیوتیک ناری بزنید.

مروری بر فواید پروبیوتیک‌ها

نگاهی به فواید پروبیوتیک‌ها

پروبیوتیک‌ها به حفظ تعادل باکتری‌ها در سیستم گوارشی کمک می‌کند

مصرف محصولات پروبیوتیکی و دریافت مقدار کافی از مواد پروبیوتیک، با افزایش مناسب مقدار باکتری‌های مفید در روده همراه است. این موضوع مانع از فعالیت و رشد باکتری‌های بیماری‌زا در بدن می‌شود. از همین رو، گفته می‌شود مصرف محصولات پروبیوتیک از ابتلا به بیماری‌های مختلف به ویژه بیماری‌های گوارشی جلوگیری می‌کند. مشکلات گوارشی ایجاد می‌شوند. برای درمان این بیماری‌ها نیاز به مصرف آنتی بیوتیک‌ها و استفاده از رژیم‌های سفت و سخت خواهد بود. پس چه بهتر که با استفاده از پروبیوتیک‌ها از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کرده و سلامت خود را تضمین کنیم.

کمک به پیشگیری و درمان اسهال

معمولا بسیاری از مردم چندین بار در سال دچار این اختلال گوارشی می‌شوند که یکی از دلایل آن مصرف آنتی بیوتیک‌ها است. یکی از فواید پروبیوتیک‌ها کاهش تقریبا ۴۲ درصدی احتمال بروز اسهال در صورت مصرف آنتی بیوتیک در افراد مختلف است. همچنین استفاده از پروبیوتیک‌ها می‌تواند مشکلات گوارشی کودکان را تا ۵۷ درصد کاهش دهد که این امر نشان دهنده‌ اهمیت مصرف پروبیوتیک در رژیم غذایی کودکان است.

پروبیوتیک‌ها در تقویت حافظه و عملکرد مغز و اعصاب نقش به سزایی دارد

بیفیدوباکتریوم و لاکتوباسیلوس موجود در پروبیوتیک‌ها می‌تواند باعث کاهش اختلالات روانی از جمله اضطراب، افسردگی، اوتیسم و وسواس فکری-عملی شود.

پروبیوتیک‌ها می‌توانند منجر به کاهش شدت واکنش‌های آلرژیک و اگزما در نوزادان شوند

نوزاد مادرانی که در طول دوران بارداری و شیردهی خود پروبیوتیک مصرف کرده‌اند دارای سیستم ایمنی قوی‌تری بوده و نسبت به دیگر نوزادان کمتر دچار واکنش‌های آلرژیک می‌شوند. همچنین احتمال بروز اگزما تا دو سالگی در این نوزادان تا ۸۳ درصد کمتر است. مصرف پروبیوتیک‌ها در دوران بارداری باید زیر نظر پزشک انجام شود تا در سلامت مادر و نوزاد تاثیر مثبتی بگذارد.

سیستم ایمنی با مصرف پربیوتیک‌ها تقویت می‌شود

برخی محصولات پروبیوتیکی باعث القای افزایش تولید آنتی بادی توسط سلول‌های سیستم ایمنی از جمله لنفوسیت‌ها می‌شوند. همچنین پروبیوتیک‌ها باعث افزایش مقاومت سیستم ایمنی در برابر عفونت‌های مربوط به دستگاه تنفس می‌شود که بسیار حائز اهمیت است. لاکتوباسیلوس هم باعث کاهش احتمال ابتلا به عفونت مجاری ادراری در زنان می‌شود. در نتیجه مصرف پروبیوتیک برای بانوان اهمیت زیادی دارد.

پروبیوتیک‌ها می‌توانند در کاهش وزن و چربی دور شکم موثر باشند

جذب چربی غذاها به طور عمده از طریق روده انجام می‌شود. برخی پروبیوتیک‌ها با فعالیت خود می‌توانند تا حدودی از جذب چربی جلوگیری کنند. از طرفی با مصرف پروبیوتیک‌ها فرد به مدت طولانی‌تر احساس سیری خواهد کرد و با افزایش کالری سوزی، از ذخیره شدن چربی جلوگیری کند.

نتیجه گیری

حتما شما هم جمله‌ معروف عقل سالم در بدن سالم است را شنیده‌اید. یکی از مثال‌های بارز این جمله همین موضوع مهم استفاده از پروبیوتیک‌ها برای داشتن تن و روانی سالم است. با داشتن بدن قوی و ذهن سالم می‌توانید از پس تمامی مشکلات زندگیتان بربیایید و از موانع موجود بر سر راهتان عبور کرده و به موفقیت‌های مختلف برسید. حالا که با خواندن این مطلب متوجه شدید که ماست پروبیوتیک چیست و از خواص منحصر به فرد آن و اهمیت استفاده مداوم از آن‌ مطلع شدید، به همه شما فارغ از سن و جنسیت توصیه می‌کنیم که مصرف پروبیوتیک‌ها را در برنامه غذایی روزانه خود جای دهید. با این کار از فواید ماست پروبیوتیک بهره‌مند شده و سلامت بدن خود را تضمین می‌کنید. مجموعه کاله با تولید محصولات پروبیوتیکی نظیر ماست و پنیر پروبیوتیک لاکتیویا و ماست و دوغ ناری زیر نظر متخصصان استفاده روزانه از پروبیوتیک‌ها را برای شما عزیزان راحت کرده است که به آسانی می‌توانید آن‌ها را تهیه و مصرف کنید.

۲۵ مهر، ۱۴۰۱

قنادی مینیون مسافری از اکراین!

قنادی مینیون

ترافیک خیابان سعدی را که پشت سر بگذاری و از راسته کفاش‌ها که بگذری، نوشته متالیک روی شیشه توجهت را به خود جلب می‌کند؛ « شکلات و شیرینی‌سرای مینیون»! در شیشه‌ای را که باز می‌کنی، زمان به عقب برمی‌گردد. انگار هنوز سال ۱۳۰۸ است، «اوسپ ترپوگوسیان» تازه از اکراین آمده و در قلب تهران، روایت تازه‌ای از مزه‌ها را تعریف کرده است.

به ماشین زمان خوش آمدید!

اینجا کسی میانه‌ای با تغییر ندارد! همه چیز در این چهاردیواری، بوی تهران قدیم می‌دهد؛ حتی قهوه‌سازی که روزی در این خیابان، نماد مدرن شدن تهران بوده!

پشت یک میز چوبی قدیمی و صندوق فروشگاه، پیرمردی با لبخند نشسته. لئون، حسابدار قدیمی مینیون که از جوانی تا امروز پشت همین میز می‌نشسته، با لهجه شیرین ارمنی داستان سالهای دور را روایت می‌کند؛ سالهایی که از ناصر ملک مطیعی تا صادق هدایت، فنجان‌های قهوه‌شان را در اولین کافه قنادی تهران پر می‌کردند.

خیابان برادران قائدی امروز و هدایت سابق، برخلاف آن سالها، حالا شلوغ و پرهمهمه است. از پشت شیشه که به بیرون نگاه کنی، نه اثری از درشکه‌ها می‌بینی و نه عابرهای آرام! انگار تنها نقطه آرام این خیابان، چهاردیواری همین قنادی است.

آقا لئون که از دوستان قدیمی خانواده ترپوگوسیان است، می‌گوید که اوسپ ترپوگوسیان و خانواده‌اش از اکراین به ایران آمدند و در یک مغازه اجاره‌ای نان‌های مکعبی، نان‌های بولکی ساندویچی و پیراشکی می‌فروختند. با تمام شدن جنگ جهانی دوم، نانوایی جایش را به قنادی داد و با وارد شدن دستگاه‌های شکلات‌سازی به ایران، تولید شکلات در کنار شیرینی‌ها شروع شد.

مینیون از اولین روزهای تولدش تا امروز، یک کسب و کار خانوادگی بوده و پس از اوسپ،‌ سکان مدیریت این قنادی پرطرفدار به فرزند ارشد یعنی انونیک و پس از او به روبن ترپوگوسیان رسیده است. روبن آخرین بازمانده از نسل اول خانواده ترپوگوسیان بود که با فوت او در اردیبهشت ۱۴۰۰،‌ همسرش مسئولیت اداره قنادی را برعهده گرفته است.

قهوه ساز قدیمی قنادی مینیون

قهوه ساز قدیمی قنادی مینیون، راوی قصه این قنادی از سالهای اوج تا امروز است.

لوکس آن زمان؛ خاطره‌انگیز امروز

این قنادی با نزدیک بودن به میدان مخبرالدوله،‌ چهارراه سید علی، ‌دروازه دولت، خیابان شاه آباد و خیابان هدایت در تهران قدیم، روزی در قلب تهران بوده اما امروزه، با قرار گرفتن این ناحیه در محدوده طرح ترافیک و تغییر بافت محلی، از مشتریان این قنادی تا میزان فروش روزانه آن تغییر کرده است.

خیابان هدایت پیش از انقلاب محل زندگی بسیاری از رجال دولتی،‌ لشگری، ملی و مذهبی بوده است که به این کافه قنادی (درآن زمان) لوکس و مدرن سر می زدند. مینیون، نامش را از یک واژه فرانسوی وام گرفته! مینیون به زبان فرانسوی یعنی ملوس، دوست‌داشتنی و بامزه.

حسن آقا، سرقناد مینیون؛ سالهای جوانی‌اش را در این قنادی گذرانده است.

حسن آقا، سرقناد قدیمی مینیون می‌گوید:«۵۵ سال از اولین روزی که به مینیون آمدم گذشته! آن روزها در این خیابان‌ها چنین کافه‌هایی را پیدا نمی‌کردیم! اما استقرار سفارت در این خیابان و تسلط ترپوگوسیان‌ها به زبان روسی، این قنادی را به محفلی برای جمع شدن روس‌ها و اهالی سفارت تبدیل کرده بود. می‌آمدند، قهوه‌شان را سفارش می‌دادند و گپ می‌زدند.»

حسن آقا می‌گوید آمدن به این قنادی، زندگی‌اش را عوض کرده وآشنا شدن با ترپوگوسیان‌ها، او را از گذراندن عمرش در قنادی دیگری که حالا «جهنم» خطابش می‌کند نجات داده.

یک جعبه خاطره لطفا!

حسن آقا، سرقناد مینیون، که عمری را در این کافه قنادی گذرانده، می‌گوید اولین شیرینی‌هایی که در مینیون آماده می‌شدند، شیرینی‌های روسی بودند و آرام آرام شیرینی خامه‌ای، اکلر، برژنی، نارگیلی، برنجی و نخودچی، شیرینی میوه‌ای، ناپلئونی و نان خامه‌ای که با اردک تزئین شده بود هم به یخچال این قنادی اضافه شدند. تکلیف شب عید پاک هم که روشن است؛ شب عید پاک شیرینی مخصوصی به نام پاسکا در این قنادی آماده می‌شود.

سرقناد مینیون می‌گوید «مردم شیرینی‌های اصیل اینجا را دوست دارند و به آنها عادت کردند و برای خریدن شیرینی‌های جدید سراغ ما نمی‌آیند. آنها لابه لای سینی‌های شیرینی مینیون، دنبال طعم خاطره‌هایشان می‌گردند.»

حسن آقا چشمی کار می‌کند، دقیق وزن را نمی‌کشد و اندازه‌هایش را در ذهنش دارد. می‌گوید در تمام این سالها هیچ سفارشی را خراب نکرده و با خنده می‌گوید « من اینجا آمدم ۵۲ کیلو بودم و حالا ۹۵ کیلو هستم.»

رولت، اکلر و ناپلئونی و میوه‌ای از پرفروش‌ترین شیرینی‌های این کافه قنادی هستند. قبل‌تر نارگیلی هم در این قنادی طرفداران زیادی داشته که با توجه به افزایش قیمت نارگیل دیگر کمتر کسی سراغش را می‌گیرد.

قنادی مینیون شاید شباهتی به قنادی‌های مدرن امروز نداشته باشد؛ اما هنوز پرطرفدار است.

شیرینی فروشی ملوس یا همان مینیونی که آدم‌های این خیابان می‌شناسند، در آن محل به کیفیت معروف است. از خیابان‌های اکراین گرفته تا کوچه‌های سعدی خودمان و حتی گوشه‌ای از آمریکا، می‌توان ردپای ‌ترپوگوسیان‌ها را پیدا کرد. نوه‌های بنیان‌گذار مینیون، خیلی وقت است که کسب و کار خانوادگی‌شان را در آمریکا ادامه می‌دهند و در قاره دیگری، قنادی دارند.

کافی است چند ساعتی را در مینیون بگذرانی تا چهره‌های آشنای زیادی را ببینی. علی فروتن (بازیگر) یکی از مشتری‌های قدیمی این قنادی است که می‌گوید شکلات‌های پوست پرتقالی و فندقی مینیون همیشه در خانه‌شان است.

فروتن می‌گوید «ذائقه حافظه ایست که هیچوقت پاک نمی‌شود؛ اگر یک غذای خوب و نوشیدنی خوب جایی خورده باشید هیچوقت آن را فراموش نمی‌کنید.»

۵ خرداد، ۱۴۰۱

نقش خیابان غذا بر فرهنگ غذایی کشورها

لقمه‌ای که در دستتان است، فقط یک ساندویچ گرم و تازه نیست؛ ظرف آشی که بغل دستی‌تان در دست دارد هم فقط یک کاسه آش نیست! غذاهای خیابانی (Street Foods)، چیزی فراتر از ترکیب چند ماده اولیه هستند. در دل این لقمه‌ها و ظرف‌های غذا، الگوی غذایی ملت‌ها، تاریخ‌شان و راه و رسم برقراری ارتباطات اجتماعی آنها پنهان شده. خیابان غذا در هر گوشه از جهان، الگوی اقتصادی جوامع، شیوه خوش‌گذرانی و حتی نابسامانی‌های شغلی‌شان را فاش می‌کند.

به عبارتی باید گفت اهمیت غذای خیابانی را می‌توان در غذاهای سنتی که در خیابان‌های سراسر دنیا ارائه می‌شود دید؛ درست همان‌جایی که مثلا سام تام (Somtom) که به عنوان یک غذای تایلندی در خیابان غذا پخته و سرو می‌شود، یا موموس (Momos) که در بمبنی هند بخشی از منوی غذای خیابانی است. اما سوال مهم این است که این غذاهای متنوع چه چیز مشترکی دارند که خوردن آن‌ها را در خیابان‌های غذا جذاب می‌کند؟ پاسخ روشن است؛ این غذاها همان غذاهای مهم خیابانی در کشورهای خود هستند، که نه تنها برای گردشگران جذابند، بلکه برای زندگی روزمره شهروندان آن کشورها هم حیاتی هستند و این نشان از اهمیت فرهنگی و تاریخچه غنی غذاهای خیابانی دارد.

فرهنگ فروش و ارائه غذا در خیابان‌های بسیاری از کشورهای جهان سابقه طولانی دارد و به نوعی می‌توان گفت هر غذای خیابانی و هر استریت‌فود، علاوه بر این که راهی برای امرار معاش بخشی از افراد جامعه است اما معمولا از بعد فرهنگی، منعکس‌کننده فرهنگ محلی و سنتی کشور خود است.

از آن‌جایی که طبق بررسی‌های فائو هر روز حدود ۲٫۵ میلیارد نفر در جهان غذای خیابانی می‌خورند، می‌توان با قاطعیت گفت که این فرهنگ از آن دسته مقولاتی است که هنوز تحت تاثیر نفوذ سرمایه‌داری قرار نگرفته است؛ بنابراین فرصتی ناب برای همه کشورهایی است که به دنبال توسعه گردشگری و بهبود شرایط اقتصادی خود هستند. اما استریت فودها چه تاثیری در کشورها، فرهنگ و اقتصاد آن‌ها دارند؟ مشکلات فعالان استریت فودها چیست و این فعالیت اجتماعی و شغلی با چه چالش‌هایی روبرو است؟

خیابان غذا و فرهنگ غذای خیابانی

بخش بزرگی از اهمیت فرهنگ غذای خیابانی، در توانایی آن برای ایجاد یک بستر اجتماعی با وسعت بین‌المللی است. این به این معناست که غذاهای خیابانی به ایجاد سر زندگی و پویایی در فضای شهری کمک بزرگی می‌کنند و می‌توانند نقش اساسی در جلوگیری از بی‌رنگ‌ورو شدن فضاهای شهری شهرهای صنعتی داشته باشند.

خوشبختانه نکته‌ای که با نگاه اجمالی به خیابان‌های غذا و غذاهای خیابانی به چشم می‌آید، این است که این سبک تغذیه‌ای توانسته توجه همه اقشار جامعه از هر طبقه اجتماعی را به خود جلب کند؛ طوریکه اگر گذرتان به خیابان‌های غذا افتاده باشد، می‌بینید جمع کثیری از مردم از فرهنگ‌ها و طبقات مختلف اجتماعی، در کنار توریست‌های آن شهر دور هم جمع هستند و از هم‌صحبتی و هم‌سفره شدنشان لذت می‌برند.

استریت‌فودها و حفظ غذاهای محلی

یکی از مزایای اصلی استریت فودها و غذاهای خیابانی، در کنار دیگر مزایایش، کمک به حفظ دستور‌العمل‌های غذاهای محلی هر کشور و منطقه است. هر چند معمولا ارائه غذا به سریع‌ترین شکل ممکن در خیابان‌های غذا در اولویت است؛ اما خیابان‌های غذا یکی از بهترین مکان‌ها برای عرضه غذاهای سنتی و محلی به همگان است.

خیابان غذا
اغلب فعالان در خیابان غذا، به صورت خانوادگی کسب‌و‌کار غذایی خود را اداره می‌‌کنند.

غذای خیابانی و مشارکت زنان

مشارکت کلی زنان در تجارت غذای خیابانی در جای‌جای دنیا زیاد است؛ اما میزان و نوع مشارکت براساس بافت کشور متفاوت است. مطالعات انجام شده توسط فائو و بنیاد بین‌المللی سبد غذایی حتی نشان داده که تعداد فروشندگان غذای خیابانی زن فعال در فیلیپین و سنگال، نسبت به مردان ۶۳ و ۵۳ درصد از کل فروشندگان را در آن کشورها به خود اختصاص داده‌اند. مطالعات دیگری که در آفریقا (اوگاندا، کنیا، و نیجریه) انجام شده هم نشان داده که تعداد فروشندگان زن در این کشورها هم بیشتر از مردان است.

مطالعات فائو همچنین حاکی از سطح بالایی از مشارکت زنان در برخی از کشورهای آمریکای جنوبی دارد؛ به طور مثال در کلمبیا، ۵۹ درصد و در پرو ۶۴ درصد از فروشندگان غذای خیابانی زنان هستند؛ اما این آمار در کشورهای اسلامی مثل اندونزی و بنگلادش برعکس است و تعداد زنان فعال در خیابان‌های غذا به ترتیب تنها ۱۶ درصد و یک درصد از کل فروشندگان را در این کشورها تشکیل می‌دهند.

در کشور نپال هم سهم زنان فروشنده غذای خیابانی در کل جمعیت فعال فقط ۲۸ درصد است؛ با این حال، این آمار به مشارکت قابل مشاهده زنان در تهیه غذاها قبل از فرایند فروش را در نظر نگرفته است. در بررسی‌های انجام شده در اندونزی مشخص کرده که حدود ۲۵ درصد از فروشندگان گفته‌اند که همسران آن‌ها در تهیه غذاهای خیابانی به آن‌ها کمک می‌کنند، هر چند دیده نمی‌شوند. اما هم در اندونزی و هم در بنگلادش بسیاری از شیرینی‌ها و تنقلات سنتی که به فروش می‌رسند توسط زنان تهیه می‌شوند.

مطالعه دیگری که در پونا هندوستان انجام شد وضعیت مشابهی را نشان می‌دهد؛ با وجودی که فقط ۱۳ درصد از فروشندگان زن هستند، بیشتر فروشنده‌های مرد از کمک اعضای خانواده یا کارگران دستمزدی برخوردارند که ۵۸ درصد آن‌ها زن هستند. کودکان و به خصوص دختران هم نقش موثری در این کسب‌وکارها دارند. اما نکته جذابی که در این مطالعه به دست آمده حکایت از این دارد که اکثر زنان فروشنده در شهر پونا تک‌نفره کار می‌کنند و خود مستقل هستند.

هر چند هیچ آماری از زنان فعال در استریت فودها و فرهنگ غذای خیابانی ایران به دست نیاوردیم؛ اما این بررسی‌ها در نهایت یک نکته را ثابت می‌کند و آن این است که تجارت غذای خیابانی، یک فعالیت درآمدزای مهم برای زنان در هر دو بافت شهری و روستایی است که با مسئولیت‌های اضافی مانند مراقبت از کودکان هم سازگار است.

به دلیل سهولت ورود به این تجارت و استفاده از مهارت‌ها و تجهیزات سنتی می‌توان غذای خیابانی را به عنوان نمادی مهم در استراتژی‌های زنان برای خودکفایی در نظر گرفت و گفته فائو مبنی بر این که مشارکت زنان در هر دو بخش کار غذای خیابانی یعنی تهیه و بازاریابی غذاهای خیابانی در بسیاری از کشورها در حال افزایش است، مهر تاییدی بر این استراتژی است.

خیابان غذا فرصتی برای کارآفرینی خلاق

از آن‌جایی که غرفه‌های غذای خیابانی جزو مشاغل خرد محسوب می‌شوند، این امکان برای تازه‌واردان در این فرصت شغلی وجود دارد که بتوانند تنها با مبلغ اندکی غرفه‌های خود را ایجاد کنند و حتی در درازمدت سودهای خوبی به دست آورند و همین نکته هم باعث شده است که پخت‌وپز یا فروش غذا اولین شغل برای بسیاری از مهاجران و زنانی باشد که به دنبال فرصت‌های زندگی واقعی بعد از مهاجرتشان می‌گردند.

از طرف دیگر صنعت غذای خیابانی فرصتی برای تهیه‌کنندگان و تولیدکنندگان مواد غذایی هم فراهم می‌کند و می‌تواند موقعیت‌های جدیدی را برای استخدام ایجاد کند. بنابراین حتی می‌تواند گروه‌های اجتماعی آسیب‌پذیر را از لغزش بیشتر به سمت فقر حفظ کند.

گزارش مقامات شهری در تانزانیا نشان داده است که در سال ۲۰۱۴ بیش از یک میلیون نفر در صنعت دست‌فروشی خیابانی این کشور فعال بوده‌اند. همچنین، در هانوی ویتنام، دستفروش‌های خیابانی شش درصد از کل اشتغال و ۱۱ درصد از کل اشتغال غیررسمی را تشکیل داده‌اند.

خیابان غذا در اکثر کشورها به عنوان یک مرکز غیررسمی فعالیت اقتصادی در نظر گرفته می‌شود. با این حال، این صنعت معمولا در اکثر کشورها به صورت خودکفا و بدون حمایت دولتی توسعه یافته و از طرف دیگر این سبک اقتصادی به رشد کشورهای در حال توسعه هم کمک شایانی کرده و این جنبه دیگری از اهمیت فرهنگ غذای خیابانی است.

بهبود دسترسی به غذا برای همه با غذاهای خیابانی

یکی از مشکلاتی که با ایجاد غذاهای خیابانی و استریت فودها بهبود می‌یابد، امکان دسترسی به غذا برای همه افراد جامعه از جمله اقشار فقیر است. در دهه ۱۹۹۰، سازمان ملل غذای خیابانی را به عنوان روشی برای توزیع غذا در جوامع به رسمیت شناخت. غذای خیابانی برای گروه‌های عمده‌ای از مردم رزق و روزی و برای بخش وسیع دیگری از مردم تغذیه و غذای مورد نیازشان را فراهم می‌کند و به این ترتیب به پایدار نگه داشتن امنیت غذایی کمک می‌کند.

از آن‌جایی که راه انداختن یک کسب‌وکار غذای خیابانی معمولا هزینه‌های عملیاتی و نگهداری پایینی دارد، معمولا قیمت غذاهای خیابانی نسبت به دیگر سبک‌های ارائه غذا پایین‌تر است. افراد با درآمد بسیار کم یا بدون درآمد در بخش‌های مختلف دنیا هر روز به غذاهای خیابانی وابسته هستند تا غذای روزانه خود و خانواده خود را تامین کنند.

رشد اقتصادی کشورها و استریت فودها

استریت فودها آن‌قدر در رشد اقتصادی کشورها موثر هستند که مثلا در کشور هند یک سازمان غیرانتفاعی به اسم InnoAid از بخش فروش خیابانی حمایت می‌کند. این سازمان یک ابزار آموزشی برای فروشندگان خیابانی در هند ایجاد کرده که هم‌سویی با قانون ملی فروشندگان خیابانی شهری را ترویج می‌کند. بخشی از خدماتی که این موسسه ارائه می‌دهد شامل آموزش‌هایی در زمینه بهداشت، همکاری و بهبود فضای کاری است. پایبندی به این جنبه‌های پروژه به پایداری و مزایای آن برای فروشندگان می‌افزاید. این پروژه تاکنون به بیش از ۶۰۰ فروشنده کمک کرده است.

شغل پرطرفدار اما ناپایدار

از آن‌جایی که بخش عمده خیابان‌های غذا یا فعالان غذای خیابانی در دنیا تحت حمایت ساختاری قانونمند و سازمان‌یافته قرار ندارند، معمولا مشکلات بزرگی هم در کل ساختار این سبک تامین غذایی وجود دارد و فعالان آن با مشکلات وسیعی دست‌و‌پنجه نرم می‌کنند که عمده مشکلات آن‌ها به نبود آموزش و فقدان پشتیبانی زیرساختی برمی‌گردد.

اکثر افرادی که در خیابان غذا فعالیت می‌کنند از نبود حمایت‌های مالی و زیرساختی مناسب مثل نبود حمایت‌های بیمه‌ای و مالی از جمله دریافت وام برای بهبود کسب‌وکارشان گله دارند. یکی از عمده مشکلات فعالان این بخش که اخیرا و به واسطه کرونا ایجاد شده بود، حاکی از آن است که این فعالیت اجتماعی و اشتغال‌زایی در ایران و حتی می‌توان گفت در اکثر کشورهایی که کار خیابانی و استریت فودها رایج هستند هم اکثرا نادیده گرفته می‌شوند و این مشکل به قدری جدی است که معمولا اگر متولی هم برای ساماندهی در کشوری در نظر گرفته شده است، این متولیان هر کدام مسئولیت نظارت و حمایت از این واحدها را به دیگری واگذار می‌کنند و این‌گونه می‌شود که افرادی که در این حوزه فعال هستند شغل خود را شغلی بی‌ثبات می‌دانند.

با حمایت و افزایش تحقیقات در مورد اهمیت فرهنگ غذای خیابانی، مفروضات و سوء‌ظن کلی نسبت به این سبک ارائه و تامین غذا را می‌‎توان کاهش داد و به طور کلی بهبود شهرت غذاهای خیابانی می‌تواند حداقل به حفظ دستورالعمل‌های غذاهای ملی و بومی کمک شایانی کند که این مساله خود در نهایت منجر به حفظ فرهنگ‌ها و ریشه‌های اصلی کشورها خواهد شد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

تاریخچه غذای خیابانی ؛ از گاری‌های لبو تا کامیون‌های غذا

غذای خیابانی و خیابان غذا

اگر آدم خوش خوراکی هستید و شکم‌گردی و شب‌گردی یکی از کارهای مورد علاقه‌تان است، حتما می‌‌دانید که رفتن به خیابانی پر از عطر و بوی غذا، آن هم در حالی که در یک دست‌تان نوشیدنی دارید و در دست دیگر غذایی مثل برگر یا لقمه‌ی یرآلما (سیب‌زمینی) چه لذتی دارد. تازه این تمام لذتی نیست که با غذا خوردن در خیابان تجربه می‌کنید، چون می‌توانید به این لذت، حضور در هیاهوی جمعیتی که درست مثل شما مشغول خوردن غذا و گفتگو هستند را هم اضافه کنید. خاطره جمعی غذا خوردن در گوشه‌ای از خیابان یا بازار، خاطره‌ای به قدمت تاریخ است و نیازی نیست مقالات علمی را بالا پایین کنید یا از متخصصان در تایید این موضوع نکته‌ای بشنوید؛ کافی است فقط به یاد دکه‌ها و گاری‌های غذا بیافتید تا بدون هیچ تردیدی تایید کنید که آن‌ها همان نسخه‌های اولیه رستوران‌های مدرن هستند.

برای بررسی تاریخچه این شیوه تغذیه‌ای، تفریحی و حتی گردشگری و پرسه‌زنی در شب‌ها، باید ابتدا منشاء غذاهای خیابانی و بعدها بستر ایجاد استریت فود (Street food) را بررسی کنیم. اما قبل از هر چیز، باید بدانیم غذای خیابانی و استریت فود چیست؟

استریت فود یا غذای خیابانی چه هست و چه نیست؟

غذاهای خیابانی، غذاها و نوشیدنی‌های آماده‌ای هستند که توسط فروشندگان یا دست‌فروشان در خیابان‌ها یا مکان‌های عمومی دیگر مانند بازار یا نمایشگاه‌های دائمی یا موقت تهیه و فروخته می‌شوند.

خیابان‌های میزبان استریت فود، پر از غرفه‌ها و کانکس‌های قابل حمل یا گاری‌ها و ون‌های مواد غذایی هستند و هدف اصلی آنها ارائه غذا به سریع‌ترین حالت ممکن است. اکثر غذاهای خیابانی در دسته فینگرفودها، فست‌فود‌ها یا غذاهای محلی طبقه‌بندی و معمولا ارزان‌تر از وعده‌های غذایی رستوران‌ها هستند.

براساس مطالعه‌ای که در سال ۲۰۰۷ توسط سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) انجام شد هر روز ۲٫۵ میلیارد نفر در دنیا غذای خیابانی می‌خورند و اغلب مصرف‌کنندگان این سبک غذایی افرادی از طبقه با درآمد متوسط هستند که به دلایلی مثل در دسترس‌تر بودن، کم هزینه‌ترین بودن، خوش طعم بودن به خوردن این غذاها رو می‌آورند؛ یا این‌که به‌خاطر امکان معاشرت اجتماعی، امتحان کردن غذاهای محلی یا حتی خاطره‌بازی، به سمت این غذاها می‌روند.

غذای خیابانی
غذاهای خیابانی بر فرهنگ غذایی جوامع تاثیر گذاشته و در عین حال از آنها تاثیر می‌پذیرند.

تاریخچه غذای خیابانی از کجا شروع شد و به کجا رسید؟

گفته می‌شود خیابان‌های یونان باستان اولین نقطه توزیع غذای خیابانی بوده‌اند؛ همان‌جایی که ماهی‌های سرخ شده کوچک در خیابان‌ها فروخته می‌شد. آن زمان مشتریان اصلی این غذاها ساکنان فقیر شهری روم باستان بودند که خانه‌های مسکونی آنها اجاق یا کوره نداشت. در چین باستان هم همین داستان وجود داشت اما آن‌جا فقط فقرا تنها مشتریان این غذاها نبودند، بلکه این غذا که اساسا به نام فقرا تهیه می‌شد به کام ثروتمندان و اربابانی که این غذاها را در منزلشان می‌خوردند تمام می‌شد. پس می‌توان گفت شهرنشینی و غذای خیابانی از همان ابتدا در هم تنیده شده بودند.

یکی دیگر از تمدن‌های قدیمی که غذای خیابانی ریشه قوی در آن دارد و بخشی مهمی از تاریخچه غذای خیابانی در آن جا گرفته، آزتک‌ها هستند که یک تمدن سرخ‌پوستی در مکزیک بودند، آزتک‌ها در بازارهای خود فروشنده‌هایی داشتند که غذاهای آماده شده را می‌فروختند.

در اروپا هم این سبک تغذیه‌ای وجود داشت و سیب زمینی سرخ کرده معروف که همه ما واله و شیدای آن هستیم، در قرن نوزدهم در پاریس متولد شد و خیلی زود در سراسر جهان محبوب شد. فروشندگان ترانسیلوانی رومانی هم در همان زمان، کلوچه، خامه مخلوط شده با ذرت و بیکن می‌فروختند. لندنی‌ها هم در آن زمان در خیابان‌های‌شان سوپ نخود، میگو، مارماهی ژله‌ای می‌خوردند.

اما نکته مهمی که در سیر تحول و تاریخچه غذای خیابانی به آن برمی‌خوریم این است که استانداردهای غذاهای خیابانی تا نیمه اول قرن پانزدهم تنظیم نشده بود و اولین کشوری که غذاهای خیابانی را قانونی کرد و استانداردهای آن را تعیین کرد، ترکیه بود.

باز هم رد پایی از انقلاب صنعتی در تاریخچه غذای خیابانی

ریشه اصلی ظهور غذای خیابانی آن‌گونه که ما امروز شاهد آن هستیم را می‌توان در انقلاب صنعتی دید؛ زمانی که شهرهای بزرگ توسعه یافتند، تمیزتر و سالم‌تر شدند و جمعیت طبقه کارگر افزایش یافت. مثلا جمعیت لندن ویکتوریایی طی هفتاد سال، سه برابر شد و منابع نشان می‌دهند که بیش از شش هزار فروشنده خیابانی در این دوران در انگلیس بودند که غذاهای گرم را در سطح شهر برای مردم سرو می‌کردند.

این تغییرات و پیشرفت‌ها همان‌طور که در اروپا رونق می‌گرفت در کشورهای آمریکایی هم شکل جدیدی به خود می‌گرفت مثلا در همان زمان نیویورک در حال ساختن فرهنگ غذای خیابانیِ جهان وطنی بود که با مهاجرت افراد در قرن نوزدهم به این کشور به وجود آمد و مثلا در سال ۱۸۷۰ در جزیره Coney که در بخش جنوب غربی شهر نیویورک قرار دارد، چارلز فلتمن (Charles Feltman) آلمانی اولین هات داگ را فروخت که بعدها به نماد غذاهای خیابانی نیویورک بر روی گاری‌های چرخ‌دار فروخته می‌شد، تبدیل شد.

از سال ۱۹۵۰ به بعد، مهاجران ایتالیایی و بعدها یونانی‌ها هم غذاهای مخصوص خود را از سرزمین مادری‌شان را در خیابان معروف بیگ اپل آمریکا عرضه کردند. در همین دهه بستنی‌فروشان هم بستنی‌هایشان را در وانت‌های که شکل کوچکی از کامیون‌های حمل مواد غذایی امروزی بودند در خیابان‌ها عرضه کردند و با گذر زمان تنوع غذایی غذاهای خیابان کشورهای آنگلوساکسون در دهه ۱۹۹۰ بیشتر شد.

نکته جالبی که در پی بررسی سابقه و قدمت غذاهای خیابانی به آن برمی‌خوریم این است که تا قبل از دوران صنعتی، غذاهای خیابانی معمولا بیشتر محدود به تنقلات بودند چون در آن زمان نبود پیاده‌رو و سیستم فاضلاب امکان خوردن غذا در فضای باز را سخت می‌کرده است.

آمریکا و نوسازی غذاهای خیابانی

زمانی که بحران مالی سال ۲۰۰۸ جهان را درنوردید، صنعت رستوران‌داری ضربه بزرگی خورد. بسیاری از رستوران ها در شهر نیویورک بسته شدند و سرآشپزهای با استعداد جایی برای کار نداشتند. از آن‌جایی که خرید یک رستوران ریسک مالی زیادی داشت، سرآشپزها به خیابان‌ها روی آوردند و شروع به فروش غذاهای لذیذ در کامیون‌های حمل غذا کردند و به این ترتیب غذاهای پیشرفته‌ای که مردم قبلا هرگز ندیده بودند در خیابان‌ها سرو شدند.

با کمک رسانه‌ها این کامیون‌های غذا مشهور شدند و در نهایت، کامیون‌های غذایی در اطراف شهر به مکان‌های شیکی برای غذاخوری تبدیل شدند و امروزه، غذاهای خیابانی بخشی از صحنه غذایی نیویورک شده‌اند.

غذای خیابانی در ترکیه
فروشندگان غذاهای خیابانی، به خیابان‌های ترکیه رنگ و بویی متفاوت داده‌اند.

از دست‌فروشی روی گاری‌ها، تا ون‌های لوکس غذا

همان‌طور که در ابتدای مقاله هم گفتیم، سیر تکامل و تاریخچه غذای خیابانی را می‌توان از منظر وسیله‌ای که غذا روی آن به فروش می‌رسیده است هم بررسی کرد.

سینی‌ها و سبدهای بند دار سرآغاز غذاهای خیابانی در دنیا

اولین فروشندگان غذاهای خیابانی در دنیا که در بالا به آنها اشاره کردیم و در دوران باستان غذای خیابانی عرضه می‌کردند، افرادی بودند که محصولات خود را در سینی، سبد و پایه‌های قابل‌حمل می‌فروختند. در تمدن‌های بین‌النهرین باستان و در بازارهای ابتدایی، مردم خرمای خشک و ماهی را از همین دوره‌گردان می‌خریدند.

رایج‌ترین سینی‌های فروش هم همان سینی‌ها یا سبدهای ساده‌ای بودند که با بند از گردن فروشندگان آویزان می‌شدند و هنوز هم نمونه آنها را می‌توان در ترکیه و سینی‌های سیمیت فروشی در قسمت‌های مختلف ترکیه یافت.

چرخ‌دستی و گاری غذا در داستان غذاهای خیابانی

اما سینی‌ها و سبدها رفته‌رفته جای خود را به چرخ‌دستی‌ها دادند. نکته تاریخی که در پس تغییر سینی‌ها به چرخ دستی‌ها وجود دارد این است که این سینی‌های گردن‌آویز محدودیت داشتند و فروشنده با آنها بیش از تعداد اندکی غذا را نمی‌توانستند به فروش برسانند، بنابراین بعدها چرخ دستی با سکوی صاف و باز جایگزین آنها شد.

چرخ‌های دستی غذا در آن زمان ابتدا دوچرخه و بعدها چهارچرخ شدند اما در قرن نوزدهم این چرخ‌های دستی به سیستم گرمایشی که غذا را گرم نگه دارند هم مجهز شدند و این تغییر باعث تغییر سبک غذاهایی که در غذاهایی خیابانی به فروش می‌رفتند شد و سرآغازی برای پخت غذا در محل شدند.

غرفه‌های ثابت و فودتراک‌ها

با گذر زمان غذای خیابانی در مکان‌های ثابت ارائه شدند و این ثبات باعث شد غذاهای جدیدی مثل فست فودها به لیست غذاهای خیابانی اضافه شوند و ماشین‌های ویژه‌ای که از آنها به عنوان کیوسک استفاده می‌شدند وارد چرخه و داستان سیر تحول غذاهای خیابانی شوند و همین‌جا بود که میدان‌های اصلی شهرها، ایستگاه‌های راه آهن و مناطق خرید به مراکز اصلی فروش غذاهای خیابانی تبدیل شدند و این روند تغییر رفته‌رفته با وجود آمدن تراک‌ها تبدیل به سبک جدیدی از ارائه غذا در خیابان به نام فود تراک شد.

دستگاه‌های خودکار و سکه‌ای غذا

یکی از مدرن‌ترین اتفاقاتی که در تاریخ غذاهای خیابانی رخ داد همان صنعتی شدن و تکنولوژی محور شدن غذاهای خیابانی است.، اکنون در بعضی کشورها دستگاه‌هایی خودکار در مکان‌های مختلف قرار داده شده است که با سکه یا کارت می‌توان از آنها غذای مد نظر را دریافت و نوش جان کرد. اولین ماشین‌های سکه‌ای غذا در دهه ۱۸۸۰ در انگلستان اختراع شد.

غذاهای خیابانی، تنها به دکه‌ها، چرخ‌ها و بساط‌های کوچک بومی محدود نمی‌شوند. در برخی از شهرها و کشورها، فروش غذاهای خیابانی، یکی از بزرگترین تجارت‌های غذاست.

دکه، سرآغاز غذای خیابانی در ایران

تاریخچه غذای خیابانی در ایران هم قدمتی دیرینه دارد و دکان‌های مواد غذایی اولین نمود عرضه غذای خیابانی در ایران هستند. در بررسی‌های انجام شده مشخص شده است که قرون دوم تا هفتم هجری سرآغاز فعالیت دکان‌ها و فروش غذا و مواد غذایی در ایران بوده است و اصلا چرا بگوییم انگار! طبق بررسی‌های انجام شده، استفاده از لفظ دکان در اشعار شعرای فارسی زبان به ایران باستان و قبل از اسلام برمی‌گردد. هر چند در آن دوره، از دکان به معنای مکانی برای خرید و فروش استفاده می‌شده است.

دکان‌های ابتدایی که در ایران در سطح شهر دیده می‌شدند در ابتدا وسیله‌ای برای فروش مواد خام غذایی و لبنیات بودند، اما رفته‌رفته بستری برای فروش غذاهای آماده شدند.

در طول تاریخ دﮐﺎنﻫﺎی غذا در ﺷﻬﺮﻫﺎی مختلف ایران ﺑﻪوﯾﮋه ﺷﻬﺮﻫﺎی ﺑﺰرگ وجود داشتند، اما با رشد شهرنشینی دستخوش تغییراتِ شدند و امروز چیزی که از غذای خیابانی شاهد آن هستیم به صورت دکه‌ها در کنار گاری‌های غذایی هستند که همه ما آنها را در جای‌جای شهر می‌بینیم.

نکته مهم اما این است که ایران هم همچون اکثر کشورهای دیگر دنیا در عرصه غذاهای خیابانی تغییرات اساسی را تجربه کرده است و اکنون چیزی که ما در سطح شهر می‌بینیم نمودی ایرانیزه شده از استریت‌فودهای دنیاست. و اکنون فودتراک‌ها و ون‌های غذایی و خیابان‌های غذایی مثل سی تیر بخشی از فرهنگ غذای خیابانی ما هستند و به طور کلی، می‌توان دکان‌های غذایی را الگوسازان سبک جدید غذاهای خیابانی و استریت فود در ایران به حساب آورد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

تاریخچه پاستا و سفر طولانی‌اش به دور دنیا

تاریخچه پاستا

قصه و تاریخچه پاستا ، مثل طعمش دلنشین است. از میز غذای اشراف‌زادگان ایتالیایی تا غذایی که در برنامه هفتگی مردم دنیا قرار دارد؛ پاستا سفر طولانی را پشت سر گذاشته و دگرگونی آن طی قرن‌ها همچنان ادامه دارد. پاستا که در هر گوشه از دنیا با نام، شکل و شیوه‌ای متفاوت سرو می‌شود، از یک غذای محبوب پا را فراتر گذاشته و به یک تجارت غذایی بزرگ در سراسر دنیا تبدیل شده است.

رد پای غذا را هم مانند هرچیز تاریخی دیگر، می‌توان در افسانه‌ها پیدا کرد. یکی از متداول‌ترین داستان‌هایی که نقل می‌شود (که در درستی‌اش تردید وجود دارد)، این است که ایتالیایی‌ها با پاستا آشنایی نداشتند؛ تا اینکه مارکوپولو در سال ۱۲۹۵ پس از سفری به چین آن را با خود به سوغات آورد. در حالیکه او پس از سفرش به چین تنها درباره رشته‌های نودل در این کشور صحبت مختصری کرده بود. شاید صحبت مارکو درباره پاستا، تنها به این دلیل بوده که او به خوردن غذای مشابهی در سرزمین خودش عادت داشته و به همین دلیل دیدن پاستا او را سر ذوق آورده.

تاریخچه پاستا در ایتالیا

پاستا یک غذای جهانی است و با توجه به اینکه تنها با مخلوط کردن غلات و آب و با روشی ساده به دست می‌آید، محبوبیت فراوانش هم چندان جای تعجبی ندارد. از زمانی که تمدن اتروسک غلات را با آب ترکیب می‌کردند و قبل از پخت آن‌ها را به شکل خمیر در می‌آوردند، نوعی از پاستا به صورت ابتدایی وجود داشت. اما شناسایی چیزی که امروزه به عنوان پاستا می‌شناسیم پیچیده‌تر است.

در طول تاریخ ایتالیا منابع زیادی برای پاستا وجود دارد اما تاریخ‌دانان همچنان بر سر یک تاریخ مشخص توافق نظر ندارند. در رم باستان رشته‌های صاف و پهن به نام لاگاناز وجود داشت، در قرن دوازدهم هم اشاراتی به غذایی پاستا مانند به نام ماکارونی شده‌است.

یک نظریه منطقی و قابل باور می‌گوید که پس از تهاجمات اعراب در قرن هشتم، محصول خشک‌شده شبیه به نودل به سیسیل آورده‌شد. این فرآورده پاستا مانند از آرد حاصل از گندم دوروم که در سیسیل رایج بود تهیه می‌شد. طبق قانون ایتالیا پاستا خشک یا پاستا سکا را تنها می‌توان با این نوع گندم تهیه کرد و در تولید بخش عمده‌ای از پاستا‌های ایتالیا همچنان از این گندم استفاده می‌شود.

برخی دیگر یونان را زادگاه پاستا معرفی می‌کنند و می‌گویند ناپل مستعمره ایتالیا بوده و این توضیحی است بر اینکه این غذا چطور به ایتالیا راه پیدا کرده‌است. در دهه ۱۴۰۰ همه پاستا‌ها به اسم لازانیا شناخته می‌شد، اما در قرن‌های بعد تولید‌کنندگان پاستا آن را ورمیشل نامیدند. همچنین غذایی به نام “فیدلی” وجود داشت که می‌توان آن را زمینه‌ای برای پاستا دانست.

پروفسور جان دیکی (John Dickie) نویسنده و استاد مطالعات ایتالیایی در دانشگاه کالج لندن معتقد است: «این که بخواهیم پاستا را شبیه به سیب‌زمینی ببینیم اشتباه است، چرا که هیچوقت غذایی بی‌مزه تلقی نشده‌است و با اعتبار و نفوذ در ارتباط بوده، مردم با پاستا رای می‌خریدند.»

منشا ماکارونی همچنان تا حدود قرن هفدهم در ایتالیا کمی مبهم است (تقریبا همه تئوری‌ها تا پیش از این تاریخ قابل مناقشه هستند). در این دوره ناپل تبدیل به مرکز تولید پاستا شد، از آب و هوای گرم و خشک اطراف شهر گرانیانو برای خشک کردن طبیعی پاستا استفاده شد. محلی‌ها از خوردن آن سیر نمی‌شدند و در حالی که تنها افراد متمول می‌توانستند آن را با سس‌های غیرمعمول سرو کنند عموم مردم آن را غذایی خیابانی تلقی می‌کردند، آن را با کمی روغن زیتون و پنیر طعم‌دار کرده و با دست می‌خوردند.

شهر ناپل را در قرن هفدهم تصور کنید. زمانی که قیمت گوشت و سبزیجات افزایش و قیمت نان و پاستا کاهش پیدا کرد. همزمان با همین تغییرات، صنعت هم در حال پیشرفت بود و در نتیجه با کاهش هزینه مورد نیاز برای تولید پاستا، قیمت آن پایین می‌آمد. ناپل با داشتن شرایط مناسب برای تولید و خشک کردن پاستا تبدیل به مرکز تولید و همچنین مصرف پاستا شد. از قرن هفدهم تا نوزدهم ماکارونی که به همه انواع پاستا گفته می‌شد غذایی خیابانی بود و مردم عادی آن را با دست می‌خوردند.

از قرن هفدهم تا نوزدهم ماکارونی که به همه انواع پاستا گفته می‌شد غذایی خیابانی بود و مردم عادی آن را با دست می‌خوردند. کارگران فقیر اهل ناپل که رژیم‌غذایی‌شان مدت‌ها انواع کلم و گوشت را در بر‌داشت؛ حالا به شدت به ماکارونی متکی بودند چرا که غذایی سیرکننده بود و کالری زیادی را برایشان فراهم می‌کرد. ناپلی‌ها به «ماکارونی‌خور» معروف شدند لقبی که پیش از آن متعلق به سیسیلی‌ها بود.

توریست‌های گرسنه‌ای که در قرن نوزدهم در خیابان‌های باریک ناپل قدم می‌زدند، گزینه‌های زیادی از انواع غذاها داشتند که بعضی خوشمزه‌تر از بقیه به نظر می‌رسید و وسوسه‌کننده‌تر بود. سوپ، املت، انواع غذاهای گوشتی و کیک در خیابان‌ها فروخته می‌شد. در این میان پاستافروشان با دیگ‌های بزرگ حسابی جلب توجه می‌کردند؛ رشته‌های باریک ماکارونی را مانند ماهی از دیگ جوشان صید می‌کردند و به ماکارونی‌خورهای گرسنه می‌دادند که مشت مشت آن را می‌خوردند.

تاریخچه پاستا
نظرسنجی جهانی خیریه آسفام، پاستا را محبوب‌ترین غذا در دنیا و در رتبه‌ای بالاتر از گوشت، برنج و پیتزا معرفی کرده است.

چطور تب پاستا کل دنیا را گرفت؟

با افزایش تقاضا در ناپل و پیشرفت تکنولوژی، ماشین‌ها وظیفه ورز دادن خمیر را عهده‌دار شدند و کار خود را شروع کردند، دستگاه‌های جدید می‌توانستند به طور انبوه شکل‌های مختلفی از پاستا را تولید کنند.

اولین کارخانه‌های تولید پاستا در قرن هجدهم آغاز به کار کردند، ناپل به لطف ۲۸۰ تولیدی پاستا به عنوان پایتخت پاستا شناخته شد. در این مرحله پاستا‌های تولید شده همچنان با شکل امروزی متفاوت بود، ظاهری غیریکنواخت و بافتی سخت‌تر داشت، اما با اختراع دستگاه تصفیه مارسی در دهه ۱۸۷۰ پردازش سمولینا (که پیش از آن با دست و با استفاده از الک صورت می‌گرفت) ساده‌تر و پاستای امروزی متولد شد. پس از آن با ظهور پرس‌های هیدرولیک، آسیاب‌های بخار و قالب‌های برنز پاستا تبدیل به غذایی صنعتی شد.

به لطف تولید سریع و ارزان پاستا، این محصول از مرزهای ناپل به باقی ایتالیا راه پیدا کرد. بسیاری از تولیدکنندگان پاستا از فروش پاستا تازه و خشک‌شده با روش طبیعی، به محلی‌ها راضی بودند اما در نهایت تولید شروع به رشد کرد. در سال ۱۹۱۰ خشک کردن مصنوعی پاستا به امری عادی تبدیل شد، این بدان معنی بود که راه برای صادرات این محصول هموارتر می‌شد.

تیم لنگ (Tim Lang) استاد سیاست غذایی در دانشگاه سیتی لندن می‌گوید: «پیشرفت‌ فناوری در قرن نوزدهم باعث تولید پاستا در مقیاس وسیع شد، اما می‌توان ادعا کرد که انقلاب صنعتی برای هر چیز دیگری هم همین فرصت را فراهم آورد اما دلیل این‌که پاستا تا این حد به محبوبیت رسید این بود که مردم سبک زندگی ایتالیایی و این غذای ساده ایتالیایی را دوست داشتند.»

در اوایل قرن بیستم، پاستا جایگاه خود را به عنوان یک غذای ایتالیایی به دست آورده بود. شکل‌های جدید در کارخانه‌ها تولید می‌شد، ماشین‌های جدید قادر به مخلوط کردن، ورز دادن و پرس کردن سریع‌تر خمیر بودند و تقاضا در خارج از کشور شروع به رشد کرد. ایالات متحده به یکی از بزرگ‌ترین بازارهای خارج از ایتالیا تبدیل شد و کشورهای اروپایی هم شروع به واردات این غذای خشک‌شده ساده و در عین حال خوشمزه که قابلیت نگهداری طولانی مدت داشت، کردند.

اوج تولید پاستا در ۱۹۰۰ طی چند دهه اتفاق افتاد و آن را به یک محصول ایتالیایی محبوب در سراسر دنیا تبدیل کرد. با این‌که همه مردم ممکن است تفاوت بین فارفاله، فتوچینی و فوسیلی را ندانند، اما در زندگی‌شان حتما یک بشقاب اسپاگتی یا لازانیا را با لذت تا ته خورده‌اند. امروزه می‌توان کارخانه‌های پاستا را در هر قاره‌ای پیدا کرد، در خانه‌ بریتانیایی‌ها از ۱۹۶۰ اسپاگتی بلونز یکی از غذاهای همیشگی بوده و در رژیم غذایی کودکان جایگاه ویژه‌ای دارد. مخلوط تن‌ماهی، پاستا و ذرت را می‌توان قوت غالب جوانان در دوره دانشجویی دانست.

خوردن پاستا با دست

پاستا علاوه‌بر محبوبیت در کشورهای اروپایی در فیلیپین، گواتمالا، برزیل و افریقای جنوبی هم طرفداران زیادی دارد.

ارزان، آسان، خوشمزه

در حالی که همچنان سرانه مصرف پاستا در ایتالیایی‌ بالاتر از سایر کشورها و حدود ۲۵٫۳ کیلوگرم برای هر فرد در سال است، در کشورهایی مثل ونزوئلا با سرانه مصرف (۱۲٫۲ کیوگرم)، ایران (۱۲٫۲ کیلوگرم) و پرو (۸٫۲ کیلوگرم) هم محبوب است.

به گزارش مینتل (Mintel) خرده‌فروشی پاستا خشک و تازه در سال ۱۹۸۷ به ۵۳ میلیون پوند رسید، در سال ۲۰۰۹ این رقم به ۲۸۲ میلیون پوند رسیده و با در نظر گرفتن غذاهای آماده بر پایه پاستا ارزش آن به ۸۰۰ میلیون پوند خواهد رسید.

ارزان قیمت بودن، تطبیق‌پذیری، ماندگاری بالا، طعم خوب و سیرکنندگی را می‌توان از دلایل محبوبیت این محصول غذایی دانست. تنوع غذاهایی که می‌توان با استفاده از پاستا درست کرد، همراهی آن با سس‌هایی که با مواد اولیه ارزان و در دسترس تهیه می‌شوند، تولید انبوه و حمل و نقل آسان در سراسر جهان از دلایل دیگر موفقیت پاستا در دنیا است.

ماجراجویی‌های پاستا همچنان به اتمام نرسیده‌است، حتی امروزه هم شاهد تغییرات در آن باشیم، انواع بدون گلوتن که از غلاتی به جز گندم دوروم در پروسه تولید استفاده می‌شود. از آنجایی که پاستا خشک گیاهی است و انواع پاستا گندم کامل هم وجود دارد برای کسانی که به سلامت خود اهمیت می‌دهند جذاب است، گروهی که بسیاری از غذاها و محصولات سنتی دیگر در جلب نظرشان موفق نبوده‌اند.

چرا استارباکس بازار بزرگ استرالیا را از دست داد؟

فرهنگ قهوه استرالیایی

استرالیاست و علاقه زیاد مردمش به نوشیدن قهوه؛ آن هم قهوه باکیفیت خاص. در کل می‌توان گفت کافئین آن‌قدر در فرهنگ استرالیا ریشه دوانده که نوشیدن قهوه یک بخش آئینی از زندگی استرالیایی‌هاست، طوری‌که آغاز هر مکالمه در استرالیا با این جمله شروع می‌شود: «می‌خوای قهوه بخوریم؟» و فرقی هم نمی‌کند دورهمی‌‌هایشان بین دوستان صمیمی باشد یا همکار یا قرار ملاقاتی عاشقانه باشد.

استرالیا با داشتن بیش از ۲۰ هزار کافه یکی از کشورهایی است که به داشتن استانداردهای بالای قهوه و فرهنگ قهوه دوستی و کافه‌نشینی معروف است و عملا پیدا کردن یک قهوه خوب در استرالیا کار سختی نیست. اما چه چیزی قهوه استرالیا را منحصر به فرد می‌کند؟ نوشیدن قهوه در استرالیا با آمریکا چه تفاوتی دارد و محبوب‌ترین قهوه استرالیا کدام نوع قهوه است؟ ما در ادامه این مقاله همه چیز را در مورد استرالیا و مردمانش که به کافئین قهوه وابستگی آئینی دارند، بررسی خواهیم کرد تا بتوانیم در نهایت، دقیق‌تر متوجه شویم چرا استارباکس در کشورهای دیگری مثل چین موفق شد اما در استرالیا مجبور شد وارد نشده، از گود خارج شود.

این قاره بوی قهوه می‌دهد

آغاز آشنایی و مصرف قهوه در استرالیا به دوران پس از جنگ جهانی دوم برمی‌گردد، زمانی که مهاجران ایتالیایی دستگاه‌های قهوه‌سازشان را با خود به استرالیا آوردند.

دستگاه اسپرسوساز گاگیا (Gaggia) که صنعت قهوه جهان را متحول کرد، اولین دستگاه دم‌آوری قهوه با فشار است که توانست دم کردن قهوه را به لذتی جدید در زندگی مردم تبدیل کند و از آن‌جایی که ایتالیایی‌های مهاجر به استرالیا، این دستگاه را با خود به این کشور آوردند، می‌توان گفت: استرالیایی‌ها مصرف قهوه را با نوشیدن اسپرسوهای این دستگاه قهوه‌ساز شروع کردند و همین مسئله هم باعث شد که فرهنگ قهوه در استرالیا بیش از هر چیزی ریشه در کیفیت داشته باشد و قهوه‌ بدون افزودنی مثل اسپرسوهای کافه‌های استرالیا در اوایل دهه ۱۹۵۰ بخشی از فرهنگ مصرف قهوه مردم در استرالیا شود و صنعت قهوه این کشور را رونق دهد، به‌گونه‌ای که مثلا فقط در دهه ۲۰۰۰ در استرالیا، خیلی جلوتر از بقیه دنیا، کافی‌شاپ‌های مستقل در استرالیا شروع به کار کردند.

استارباکس و فرهنگ قهوه استرالیا
استارباکس که همیشه هر جا پا گذاشته بود، موفق می‌شد، با حضورش در استرالیا اولین شکستش را تجربه کرد.

نوشیدن قهوه به روایت استرالیایی‌ها

قهوه استرالیا قهوه‌ای به سبک اسپرسو است، برخلاف قهوه فیلتری قطره‌ای که معمولا در آمریکا مصرف می‌شود، در استرالیا هر نوشیدنی بر پایه قهوه به صورت جداگانه برای سرو به مشتریان درست می‌شود و مشتریان هم خودشان می‌دانند که برای لذت بردن از قهوه‌شان باید یک دقیقه وقت بگذارند و صبوری پیشه کنند.

برای استرالیایی‌ها فقط خود قهوه نیست که اهمیت دارد بلکه اندازه قهوه هم مهم است. قهوه‌های استرالیایی نسبت به قهوه‌های آمریکایی کوچک‌تر هستند، قیمت بیشتری دارند اما از قهوه‌های آمریکایی قوی‌تر هستند.

در حالی که آمریکایی‌ها عاشق قهوه‌های شیرین‌شده مانند فراپاچینو یا ماکیاتو هستند، استرالیایی‌ها قهوه را ساده و بدون هرگونه شیرین‌کننده دوست دارند و لاته و فلت وایت (Flat White) قهوه‌های محبوب استرالیایی‌ها هستند.

برای استارباکس جای خالی نداریم!

استرالیا یکی از کشورهایی است که مصرف قهوه روزانه آن نسبت به کل دنیا بسیار بالاترست و فروش روزانه قهوه این کشور معادل ۱٫۳ میلیون فنجان قهوه در سال است. این عدد فقط یک کمیت نیست بلکه نشانی از کیفیت و فرهنگ قهوه استرالیایی دارد که آن را متمایز از تمام دنیا می‌کند.

احتمالا استارباکس با در نظر گرفتن همین آمار وارد استرالیا شد، اما نمی‌دانست که فقط در نظر گرفتن این عدد برای موفقیت در استرالیا کافی نیست چون اساسا قهوه‌های استارباکس باب‌طبع استرالیایی‌هایی که قهوه شیرین یا قهوه متوسط را دوست ندارند، نبود.

از طرف دیگر نوشیدن قهوه در استرالیا فقط برای تامین کافئین روزانه بدن نیست بلکه بخشی از روزانه‌های مردم این کشور است و به نوعی بخشی از برنامه آئینی روزانه آن‌هاست؛ به‌طوری‌که استرالیایی‌ها حاضرند برای نوشیدن قهوه مورد علاقه خود از خانه بیرون بیایند و در شهر قدم بزنند تا خود را به کافه‌های شهر برسانند.

استارباکس که همیشه هر جا پا گذاشته بود، موفق می‌شد، با حضورش در استرالیا اولین شکستش را تجربه کرد. اولین فروشگاه استارباکس در استرالیا در جولای سال ۲۰۰۰ تاسیس شد و نیامده و خیلی زودتر از انتظار مجبور شد بساطش را جمع کند چون استانداردهای بالای قهوه استرالیا حتی بر بزرگترین زنجیره قهوه دنیا که سعی در ریشه دواندن در استرالیا داشت هم تاثیر گذاشت. تقریبا می‌توان گفت این شرکت پس از زیان ۱۰۵ میلیون دلاری در هفت سال اولش مجبور شد، بسیاری از کافه‌های خود را در این کشور ببندد.

به این ترتیب در سال ۲۰۰۸، بیش از ۷۰ درصد از کافه‌های استارباکس در استرالیا بسته شد و تنها ۲۳ فروشگاه استارباکس در کل این کشور باقی ماند، چون اساسا استرالیایی‌ها ترجیح می‌دهند به کافه‌های مستقل استرالیایی خود بروند تا فلت وایتشان را بخرند و بنوشند.

نکته دیگری که در شکست استارباکس در استرالیا به چشم می‌آید این که استارباکس خیلی زود از موفقیتش در استرالیا نا امید شد و تلاشی هم برای سازگاری با فرهنگ قهوه استرالیا، برخلاف آنچه در چین انجام داد، از خود نشان نداد و از طرف دیگر به کشف فرهنگ غنی قهوه در استرالیا هم دقت کافی نداشت و این مساله در نهایت منجر به عملکرد ضعیفش در استرالیا و ناموفق بودنش شد.

شکست استارباکس در استرالیا نشان از فرهنگ خاص قهوه در کشور استرالیا دارد.

قهوه استرالیایی، قهوه‌ای همه چیز تمام

شکست استارباکس نشان می‌دهد که استرالیایی‌ها از نوشیدن قهوه، آن هم قهوه‌ای که قوی نباشد خودداری می‌کنند. قهوه استارباکس با ذائقه استرالیایی‌ها سازگاری نداشت. شکست یک غول قهوه که روزانه چهار میلیون نوشیدنی قهوه در تمام کافه‌های خود می‌فروشد، نشان از فرهنگ خاص و ریشه‌دار قهوه در کشور استرالیا دارد.

در حالی که همیشه این بحث وجود داشته که تاریخچه قهوه استرالیا به اندازه ایتالیایی‌ها قدیمی نیست، اما فرهنگ قهوه استرالیایی از آن دسته فرهنگ‌هایی است که به همه چیز قهوه از کشاورز گرفته تا باریستا اهمیت می‌دهد و فرهنگ خاص خودش را دارد.

ملبورن، پایتخت قهوه جهان!

ملبورن که بزرگترین قطب قهوه در استرالیاست اغلب به عنوان پایتخت قهوه جهان هم شناخته می‌شود. در ملبورن قهوه باید از بهترین دانه‌های قهوه تهیه شود و کلیه فرایند مطابق با فرهنگ قهوه از بهترین دانه‌های قهوه تهیه، رست و دم شود.

از طرف دیگر از آن‌جایی که ۶۳ درصد از ملبورنی‌ها برای صرف غذا به کافه‌ها می‌روند، فرهنگ کافه‌نشینی بخش مهمی از زندگی ملبورن است. در ملبورن کافی‌شاپ می‌تواند یک انبار یا حتی زیرگذر ایستگاه‌های قطار یا حتی کانتینرهای حمل‌ونقل باشد. چون ملبورنی‌ها معتقدند هرچه کافه اصیل‌تر باشد بهتر است و این اصالت از جایی که کافه در آن قرار گرفته نشات نمی‌گیرد بلکه از کیفیت آن است که خاص می‌شود.

دلایل زیادی وجود دارد که ملبورن را به پایتخت قهوه دنیا تبدیل کرده و یکی از آن‌ها این است که این شهر خانه بهترین باریستاهای دنیاست و در مبلون اگر یک باریستا در لاته آرت متبحر نباشد بیش از یک ماه نمی‌تواند در آن‌جا دوام بیاورد.

کافه‌های استرالیایی در نیویورک

همان‌طور که در بالا هم اشاره شد، استرالیا سبک و فرهنگ خاصی برای قهوه دارد و این مساله به قدری مهم است که اکنون کافه‌های استرالیایی در کشورهای مختلف درست مثل استارباکس به دنبال اشاعه فرهنگ قهوه استرالیایی هستند و اکنون کافه‌های استرالیا به مدل و سبکی از کافه در سرتاسر جهان تبدیل شده‌اند. امروزه می‌توانید قهوه واقعی استرالیا را در اکثر شهرهای بزرگ دنیا از جمله لندن، پاریس یا نیویورک هم تجربه کنید.

کافه Bluestone Lane که یکی از کافی‌شاپ‌های معروف استرالیایی است در سال ۲۰۱۰ با ماموریت تغییر ذائقه آمریکایی با قهوه استرالیایی در بروکلین نیویورک تاسیس شد و اکنون این کافه با داشتن ۳۰ کافه در سراسر آمریکا به یکی از کافه‌های زنجیره‌ای موجود در آمریکا تبدیل شده و درست برخلاف استارباکس که نتوانست در استرالیا بدرخشد، خوب هم درخشیده و مخاطبان خاصش را دارد.

با بررسی حضور این کافه در آمریکا و عدم موفقیت استارباکس در فعالیت در استرالیا می‌توان متوجه شد که فقط فرهنگ قهوه استرالیا نیست که آن را متفاوت کرده بلکه طعم قهوه استرالیایی هم آن را در دنیا متمایز کرده است. قهوه‌های رست‌شده آمریکایی قهوه‌هایی نرم‌تر، روشن‌تر با طعم کاراملی هستند. در مقایسه با آن قهوه استرالیا اما قهوه‌ای تیره با طعمی تلخ دارد و در این میان کافه‌های بلواستون لین به تغییر ذائقه آمریکایی‌ها در درک بهتر قهوه و به‌خصوص اسپرسو کمک شایانی کرده است.

دلایل شکست استارباکس در استرالیا و موفقیتش در چین
در سال ۲۰۰۸، بیش از ۷۰ درصد از کافه‌های استارباکس در استرالیا بسته شد.

چرا چینی‌ها عاشق استارباکس هستند؟

بخشی از مشکل عدم موفقیت استارباکس در استرالیا به این برمی‌گردد که مدل کسب‌و‌کارش در بازار برخی کشورها قابل اجرا نیست و در واقع موفقیت اصلی استارباکس ارتباط زیادی با این واقعیت دارد که استارباکس بیشتر در کشورهایی که فرهنگ قهوه خاص خودشان را نداشتند، موفق بوده است نه کشوری مثل استرالیا که فرهنگ قهوه قوی دارد.

دیگر دلیلی که منجر به شکست حضور استارباکس در استرالیا شد، زود جا زدن و خالی کردن میدان بود و حتی بی‌برنامگی و عدم شناخت کافی استرالیا است. این در حالی است که استارباکس از همان روزهای اولیه حضورش در چین به دقت تلاش‌های خود را در این کشور حول سه رکن کلیدی جامعه چین یعنی خانواده، جامعه و موقعیت سازماندهی کرد و این دقیقا برخلاف کاری است که در استرالیا انجام داد.

چین کشوری است که از همان آغاز تمدنش، خانواده منبع اصلی امنیت، آموزش و روحیه مردم بوده است. استارباکس هم کاملا این موضوع را درک کرد و مشارکت والدین کارکنانش را به یکی از سنگ بناهای عملیاتی خود تبدیل کرد، طوری‌که از سال ۲۰۱۲، استارباکس میزبان سالانه یک نشست مشترک با عنوان تالار خانواده شرکا برگزار کرد که در آن کارکنانش (که شرکت آنها را شریک می‌نامد) و والدین آن‌ها می‌توانند با هم درباره شرکت و آینده آن در چین بیاموزند. در این گردهمایی شرکا در مورد تجربیات حرفه‌ای خود در شرکت صحبت می‌کنند و این نشست‌ها به قدری برای استارباکس اهمیت دارد که حتی هاوارد شولتز، مدیر عامل این شرکت هم در این نشست‌ها حاضر می‌شود و با والدین کارکنانش در چین صحبت می‌کند.

از طرف دیگر چون چینی‌ها برای جامعه خود ارزش زیادی قائل هستند، استارباکس با در نظر گرفتن این موضوع، فضاهای کافه‌هایش را در این شهر به گونه‌ای طراحی کرده که برخلاف آمریکا که صندلی‌ها اغلب مکان‌هایی آرام برای نشستن یا کار به صورت انفرادی با لپ‌تاپ است، استارباکس چین برای استقبال از جمعیت، سر و صدا و استراحت طراحی شده است. در بسیاری از موارد، فضاها تا ۴۰ درصد بزرگ‌تر از کافه‌های استارباکس در آمریکا است.

بله، استارباکس در چین موفق شد چون کاری را انجام داد که ۱۰۰ درصد با رویکرد اصلی شرکت همسو بود؛ معرفی فرهنگ قهوه به کشوری که آن را نداشت! در مورد استرالیا اما سعی کرد فرهنگ قهوه ایتالیایی را به ایتالیایی‌هایی که خودشان الان استرالیایی هستند یا استرالیایی‌هایی که از قبل با قهوه ایتالیایی آشنا بودند، بازگرداند.

استارباکس می‌توانست شکست نخورد؟

هر بازاری با بازار دیگر متفاوت است و برای این‌که یک کسب‌وکار بتواند خود را در یک بازار حفظ کند، باید نسبت به خواسته‌های محلی انعطاف‌پذیر باشد. استارباکس می‌توانست با انجام چند کار زیر مانع شکست زودهنگامش در استرالیا شود:

  • آشنایی با فرهنگ قهوه محلی قبل از گسترش استارباکس در سراسر استرالیا
  • استارباکس باید قبل از ایجاد سریع شعب، چند فروشگاه باز می‌کرد
  • استارباکس می‌توانست با باریستاهای محلی همکاری کند
  • حفظ قیمت‌ها مشابه کافه‌های محلی استرالیا
  • معرفی منوی مناسب برای بازار قهوه استرالیا

استارباکس و فرهنگ قهوه استرالیایی

استارباکس درس خود را در استرالیا آموخته است. اکثر فروشگاه‌های زنجیره‌ای خود را در استرالیا تعطیل کرده و استراتژی متفاوتی را برای فعالیت در استرالیا اتخاذ کرده است طوری‌که اکنون کافه‌های استارباکس فقط در نقاط توریستی مهم استرالیا برای پذیرایی از گردشگران دیگر کشورها وجود دارد.

استارباکس دارای بیش از ۳۳۰۰ فروشگاه در سراسر منطقه آسیا و اقیانوسیه است که حدود ۷۰۰ فروشگاه آن فقط در چین قرار دارند. از طرف دیگر استرالیایی‌ها سالانه ۳۷ میلیون کیلوگرم قهوه مصرف می‌کنند و نزدیک به ۷۵ درصد از مردم این کشور به طور مرتب قهوه می‌نوشند اما اغلبشان حاضر نیستند لب به قهوه استارباکس بزنند. بله استارباکسی که در بازارهای دیگر در سراسر دنیا محبوب است در استرالیا نتوانسته موفق باشد چون تقاضای محلی مردم استرالیا را نتوانسته پوشش دهد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

قهوه به روایت استارباکس

فرهنگ قهوه

ونیزی‌ها و پاریسی‌ها جزو اولین اروپایی‌هایی بودند که فرهنگ قهوه را پذیرفتند و به این ترتیب اولین کافی‌شاپ‌ها هم در اروپا شروع به فعالیت کردند. کافه‌ها با آمدنشان فرهنگ قهوه مدرن را هم آوردند و این‌طور شد که رفته‌رفته نوشیدن قهوه در کافه به بخشی از جریان زندگی انسان‌ها در کشورهای مختلف تبدیل شد. اما در تاریخ پر و فراز نشیب قهوه تا به امروز، برخی از کافه‌های مدرن که خودشان بخشی از تاریخ قهوه هستند، نقش پر‌رنگ‌تری نسبت به باقی بازی کرده‌اند؛ و یکی از مهمترین و شناخته‌شده‌ترین آن‌ها قطعا استارباکس است. استارباکس با آوردن فرهنگ استفاده از کافه و نوشیدن نوشیدنی‌های متنوع بر پایه قهوه‌ی معروف ایتالیایی‌ها و به‌خصوص اروپایی، ابتدا تغییر بزرگی در فرهنگ مصرف قهوه در آمریکا و در ادامه با ایجاد شعب به سراسر دنیا داشت.

امروز بیش از  32 هزار شعبه استارباکس در سراسر جهان وجود دارد. استارباکس با این حضور پررنگش در جای‌جای دنیا کمک کرده که فرهنگ قهوه در دنیا تغییر کرده و به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی مردم تبدیل شود. استارباکس در این راستا همواره در زمینه آموزش و تامین مالی کشاورزان قهوه فعالیت‌های موثری هم داشته است.

از طرف دیگر مثلا زمانی که استارباکس در چین راه‌اندازی شد، هدفش فقط فروش قهوه و جایگزینی آن با چای که فرهنگ اصلی است، نبود. بلکه در عوض، استارباکس می‌خواست فرهنگ جمع شدن با دوستان برای لذت بردن از یک میان‌وعده و نوشیدنی داغ در یک محیط شیک، مثل استارباکس را به چینی‌ها بدهد.

به این ترتیب بی‌راه نیست اگر بگوییم این زنجیره قهوه باعث ایجاد فرهنگ فعلی قهوه در سراسر جهان شده و به‌طور‌کلی طرز فکر مردم را در مورد قهوه تغییر داده است. اما، آیا تا به حال فکر کرده‌اید که چگونه و چرا استارباکس این‌قدر محبوب است؟ در ادامه نقش استارباکس در تغییر فرهنگ استفاده از قهوه در دنیا مورد بررسی قرار می‌گیرد.

شروع یک قصه تازه

در شلوغی صبح زود، درست قبل از ورود افراد به شرکت‌هایشان، دیدن انبوهی از مردم که در یک فروشگاه استارباکس صف کشیده‌اند تا قهوه صبحگاهی خود را بنوشند یا با خود به محل کارشان ببرند یک سناریوی کاملا معمولی و عادی است.

اگر به این عادی شدن دقیق شویم، قطعا این سوال ایجاد می‌شود که چگونه یک فنجان قهوه دم‌کرده ساده می‌تواند ذائقه مردم در فرهنگ‌های مختلف را تغییر دهد و بخشی از فرهنگ یک ملت شود. بله! استارباکس با حضورش در دنیای قهوه همه چیز را تغییر داد، هم طعم و مزه‌ها را و هم ارزش‌های فرهنگی کافه‌نشینی را. طوری که اکنون اکثر مشتریان استارباکس در دنیا افرادی هستند که به صورت ثابت به استارباکس می‌روند و این نشان می‌دهد این شرکت علاوه بر این که فرهنگ نوشیدن قهوه را تغییر داده، توانسته فرهنگ احساس تعلق و وابستگی به یک نوشیدنی را هم تغییر دهد.

استارباکس با آمدنش هم قهوه‌نوشی، هم مکان نوشیدن قهوه، طعم‌، میزان مصرف و دمای آن را تغییر داد.

فرهنگ قهوه جهان در دست استارباکس

استارباکس وقتی کارش را شروع کرد فقط واردکننده قهوه بود تا این‌که هوارد شولتز که اکنون یکی از شرکای اصلی این شرکت است وارد میدان شد. او در اوایل دهه ۱۹۸۰ به ایتالیا سفر کرد و وقتی دید زندگی انبوهی از ساکنان این کشور هر روز صبح با توقف در یک کافه شروع می‌شود، تلاش کرد تا صاحبان استارباکس را متقاعد کند کاری مشابه در ایالات متحده انجام دهند، هر چند در ابتدا این کار کاملا رد شد اما در نهایت پذیرفته و اجرایی شد و به این ترتیب این اقدام نه تنها فرهنگ مصرف قهوه آمریکا که فرهنگ قهوه دنیا را دگرگون کرد.

استارباکس را اگر نتوان تنهاترین برند قهوه‌ای نامید که در دنیا شناخته شده، قطعا می‌توان بهترین نامید. استارباکس و فرهنگ قهوه در هم گره خورده‌اند. این غول قهوه آمریکایی از همان ابتدای حضورش به این فکر بود که دامنه بازارش را به کشورهای دیگر دنیا گسترش دهد. حتی با وجود موانع مختلفی از جمله تفاوت‌های فرهنگی مثلا در کشورهایی مثل چین یا حتی خود ایتالیا، باز هم راهش را ادامه داد و در جاهایی از دنیا که چای یا نوشیدنی‌های دیگر طلایه‌دار بودند هم پهنه حضورش را گسترش داد. زمان‌هایی بود که وقتی استارباکس در کشوری برای اولین بار حضور پیدا می‌کرد مخالفانی برایش قد علم می‌کردند و می‌گفتند آمریکا را چه به قهوه. اما استارباکس تمام تلاشش را کرد تا ثابت کند همه آن‌ها اشتباه می‌کنند.

این برند قهوه از همان ابتدا همواره تلاش کرده با استراتژی تمایز، خود را از باقی رقبا متمایز کند. طوری‌که اکنون علاوه بر کافی‌شاپ‌های مرسوم استارباکس که در سراسر دنیا رایج هستند، نوآوری جدیدی در برخی از شعب آن با نام Reserve Roastery و Tasting Room به مشتریان امکان تجربه رست قهوه را می‌دهد و این تنها بخش کوچکی از خلاقیت و نوآوری استارباکس در راستای فرهنگ‌سازی قهوه در کشورهای مختلف دنیاست.

اصلا قبل از این‌که استارباکس در دهه ۱۹۹۰ شروع به کار کند و قبل از دوره‌ای که هر شش ساعت یک فروشگاه جدید در جایی در جهان باز کند، قهوه در آمریکا فقط قهوه بود که مردم در یک فنجان نوش جان می‌کردند. استارباکس با آمدنش هم قهوه‌نوشی و هم نوشیدنی‌هایی را که می‌نوشیم، زمان و مکان نوشیدن آن‌ها، طعم‌شان، میزان مصرف و دمای آن‌ها را تغییر داد. در همین حال، فروشگاه‌ها و کافه‌هایش به دومین اتاق نشیمن، محل اجتماع و سالن مطالعه آمریکا هم تبدیل شدند.

فرهنگ قهوه استارباکس
استارباکس آنچه را که به نام قهوه می‌نوشیم و نحوه تعامل ما در خارج از خانه را تغییر داده است.

زندگی آمریکایی با کافئین اضافه

ساده‌ترین تغییری که استارباکس در فرهنگ آمریکایی و بعدها در کشورهایی که در آن‌ها حضور یافت، ایجاد کرد این بود که افراد با وجود قهوه استارباکس یاد گرفتند باید برای یک فنجان قهوه بیش از یک دلار بپردازند. قهوه به همان اندازه که شلوار جین آبی و راک اند رول بخشی از فرهنگ آمریکایی است به بخشی مهم از روزانه آمریکایی‌ها و فرهنگشان تبدیل شد. اگرچه آمریکا جزو کشورهایی بود که دیر قدم در راه مصرف قهوه گذاشت اما از زمانی که وارد شد از معرفی استارباکس تا تجدید آیین‌ها و دیدگاه تخصصی دادن به قهوه، را متحول کرد.

پیش از ورود استارباکس در آمریکا، آمریکایی‌ها اطلاعات کمی در مورد اینکه قهوه‌شان از کجا می‌آید یا چگونه درست می‌شود، داشتند. با این حال استارباکس با آوردن بسیاری از نمونه‌های جهانی قهوه به تغییر جنبه دیگری از فرهنگ قهوه آمریکایی کمک کرد و آن را از فرهنگی محدود در سطح محلی و ملی به فرهنگی بین‌المللی گسترش داد.

اولین موج فرهنگ قهوه آمریکایی احتمالا موج قرن نوزدهمی بود که فولجر (Folgers) را روی هر میز قرار داد. دومین موج به اشاعه مصرف نوشیدنی‌های اسپرسو و قهوه‌های دارای برچسب برمی‌گردد زمانی که در دهه ۱۹۶۰ پیتز (Peet’s) شروع به کار کرد تا این که در نهایت استارباکس متولد شد و تغییر پشت تغییر ایجاد کرد.

به طور کلی استارباکس با ماموریت «الهام بخشیدن و پرورش روح انسان – یک نفر، یک فنجان و یک محله در یک زمان» همیشه تغییر ایجاد کرده است و  فرهنگ قهوه را به سه طریق تغییر داد. اول این که استارباکس نوشیدن قهوه را به تجربه‌ای مرتبط با تجمل، ثروت و رویای آمریکایی تبدیل کرده است. دوم، استارباکس نوشیدن قهوه را به یک تجربه جهانی‌تر تبدیل کرده است و در نهایت، استارباکس فرهنگ قهوه آمریکایی را اجتماعی‌تر کرد.

بنابراین می‌توان گفت استارباکس آنچه را که می‌نوشیم و نحوه تعامل ما در خارج از خانه را تغییر داده است و اکنون ما انتظار داریم جایی که برای نوشیدن یک فنجان قهوه می‌رویم جایی برای کار یا ملاقات با دیگران و تعامل باشد.

استارباکس با حضورش همه چیز را از فرهنگ قهوه و نوشیدن آن گرفته تا فرهنگ کافه و کافه‌گردی را تغییر داد  و بی‌راهه نیست اگر بگوییم استارباکس با حضورش در بازارهای خارجی، یکی از نیروهایی اصلی برای جهانی شدن قهوه بوده است و استارباکس همه چیز را از مبلغی که برای قهوه می‌پردازیم تا طعم قهوه، نحوه سفارش و آگاهی اجتماعی نسبت به قهوه را زیر و رو کرد.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید

صبح با استارباکس شروع می‌شود

استارباکس، موفق‌ترین فروشگاه و کافه زنجیره ای

در سال ۱۹۷۱ در امتداد خیابان‌های سنگفرش شده منتهی به بازار تاریخی پیک پلیس سیاتل در آمریکا، یک فروشگاه قهوه توجه عابران را به‌خود جلب کرد. قهوه‌فروشی کوچکی که چند سال بعد از تولدش، به یکی از شناخته‌شده‌ترین و موفق‌ترین برندهای قهوه و کافه‌های زنجیره‌ای در سراسر دنیا تبدیل شد. داستان استارباکس با اولین فروشگاه فروش قهوه رست شده شروع شد. تا این‌که ۱۰ سال بعد، پای یک جوان نیویورکی به نام هوارد شولتز (Howard Schultz) به استارباکس باز شد. او با پیوستنش به این شرکت، آن را در مسیر رشد قرار داد. شولتز در سفری که به میلان ایتالیا داشت مجذوب کافه‌های ایتالیایی شد و با الهام گرفتن از هنر و فرهنگ قهوه ایتالیایی به سیاتل بازگشت و به این ترتیب پیش‌بند قهوه‌ای رنگ را که نمادی برای فروش قهوه و دانه‌های آن در استارباکس بود را به پیش‌بند سبز برای فروش انواع قهوه تغییر داد و فصل بعدی حیات و فعالیت استارباکس را به کافه‌های زنجیره‌ای در سراسر دنیا پیوند زد.

استارباکس خیلی زود به شیکاگو و ونکوور، کانادا و سپس به کالیفرنیا، واشنگتن دی سی و نیویورک راه یافت و با افتتاح اولین فروشگاه خود در ژاپن از اقیانوس آرام هم عبور کرد. پس از آن به اروپا وارد شد و سال ۱۹۹۹ در چین اولین فروشگاهش را راه انداخت و اکنون استارباکس با شعار یک نفر، یک فنجان و یک محله در یک زمان (One person, One cup, and One neighborhood at a time) در ده‌ها هزار محله در سراسر جهان میزبان علاقه‌مندان به قهوه است.

زمانی که اولین فروشگاه استارباکس افتتاح شد، بیشتر قهوه‌نوش‌های آمریکایی قهوه ارزان‌قیمتی را که خودشان در خانه دم کرده بودند با خود بیرون می‌بردند و می‌نوشیدند. اکنون استارباکس یک برندِ ریش سفید و متبحر چند ملیتی است که نوشیدنی‌هایی بر پایه دانه‌های قهوه را به همراه مواد غذایی و نوشیدنی‌های دیگر در کافه‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای خود عرضه می‌کند.

آغاز استارباکس و فروش دانه‌های قهوه رست شده

مدیران استارباکس کارشان را با فروش دانه‌های قهوه رست شده شرکت پیتز (Peet’s) که یک شرکت تهیه قهوه موفق آن زمان بود، در کالیفرنیا شروع کردند. اما بعدها و بعد از یک دهه این شرکت قهوه رست شده‌ای را عرضه کرد که خودش آن‌ها را رست می‌کرد.

استارباکس هم‌چنان در مسیر موفقیت پیش رفت تا این که اولین فروشگاه استارباکس برای فروش قهوه دم شده هم در سال ۱۹۸۲ افتتاح شد بعدها با اضافه شدن ستاره اصلی استارباکس یعنی هوارد شولتز به این مجموعه و اصرار او، اولین کافه استارباکس هم افتتاح شد.

سه بنیانگذار استارباکس
سه بنیانگذار استارباکس؛ جری بالدوین، گوردون بوکر و زیو سیگل

سه بنیانگذار اصلی استارباکس

رویکرد جذاب و کیفیت‌محور سه بنیانگذار استارباکس یعنی جری بالدوین (Jerry Baldwin)، گوردون بوکر (Gordon Bowker) و زیو سیگل (Zev Siegl)، به تغییر درک و تصور عمومی از آنچه یک فنجان قهوه می‌تواند باشد، کمک کرد و زمینه را برای توسعه شرکت استارباکس فراهم کرد. هنگامی که این سه نفر در ۳۰ مارس ۱۹۷۱ استارباکس را در یک فروشگاه اجاره‌ای نزدیک بازار پیک پلیس سیاتل افتتاح کردند، تجربه تجاری کمی داشتند و تقریبا پول کافی هم نداشتند اما مطمئن بودند که به محض آن‌که اهالی سیاتل طعم یک فنجان قهوه عالی زیر دهانشان برود و بفهمند قهوه خوب چه مزه و عطری دارد، درگیر آن می‌شوند.

شگفت‌انگیزترین نکته که در بررسی فرایند تشکیل استارباکس به آن برمی‌خورید این است که در آغاز به کار این برند، انگار همه چیز دست به دست هم داده و زمین و زمان بهم گره خورده بود تا این برند متولد شود.، مثلا چگونگی آشنایی سه بنیانگذار استارباکس خودش یک داستان شگفت‌انگیز و معجزه‌گونه است. سیگل و بوکر هر دو ساکن سیاتل بودند و بالدوین در منطقه خلیج سانفرانسیسکو بزرگ شده بود. آن‌ها در شرایطی کاملا متفاوت از هم بزرگ شده بودند و تفاوت در شخصیت و مجموعه مهارت‌های آن‌ها باعث شده بود که شراکتشان در استارباکس خوب پیش برود.

آرزوهای خلاقانه؛ سرآغاز استارباکس

دانشگاه سانسفراسیکو همان‌جایی بود که جری و گوردون برای اولین بار در حالی که در صف خوابگاه برای سال دوم دانشگاه‌شان بودند، به طور اتفاقی با هم آشنا شدند و وقتی شنیدند خوابگاه‌ها پر شده، به یک‌دیگر نگاه کردند و از هم پرسیدند: «چطوره که بریم یه واحد آپارتمان پیدا کنیم؟» و این‌گونه بود که دوستی‌شان شکل گرفت.

زیو، دیگر موسس استارباکس، هم طی یک اتفاق تصادفی عجیب دیگر بعدها وارد این سلسله دوستی شد. سال ۱۹۶۲ زیو که می‌خواست از سیاتل به نیویورک برود، روی تابلوی اعلانات نمایشگاه جهانی قرن بیست‌ویکم سیاتل آگهی برای پیدا کردن مسافر و همراه نصب کرد. از قضا بوکر که برای گذران تابستان در همان زمان در سیاتل بود، همراه زیو شد و به این ترتیب تخم آشنایی اولیه آن‌ها در همان سفر کاشته شد. این دوستی با خروج بالدوین از ارتش جان گرفت اما این بار در سیاتل. بالدوین برای بازدید به سیاتل آمده بود که تصمیم گرفت همان‌جا بماند. او در شرکت بوئینگ کار پیدا کرد. زیو سیگل در مدرسه تدریس کرد و بوکر هم به عنوان نویسنده و ویراستار در مجله اصلی سیاتل مشغول شد. اما همه آن‌ها آرزوهای خلاقانه‌ای داشتند و به این ترتیب بارها با هم شراکت‌های مختلف را تجربه کردند تا این که در مسیر فروش قهوه قرار گرفتند و استارباکس به دنیا آمد.

چرا یک شرکت قهوه راه نیندازیم؟

یک روز وقت ناهار و نوشیدن یک فنجان قهوه ایده‌ای به ذهن بوکر متبادر شد. او در آن دورهمی نهار به دوستانش گفت چرا یک شرکت قهوه در سیاتل راه‌اندازی نکنیم؟ بالدوین و سیگل هم سریع ایده را چسبیدند و داستان استارباکس شروع شد.

سیگل محقق گروه شد و از آن‌جایی که آن روزها خبری از اینترنت نبود، او مدام در کتابخانه‌های عمومی و در دفترچه تلفن و روزنامه‌ها دنبال شرکت‌های خوب تولید قهوه بود تا این که با یک شرکت قهوه معروف در برکلی، به نام Peet’s آشنا شد و با آلفرد پیت (Alfred Peet) مدیر این شرکت تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشت. این دو مرد در جلسه ملاقات محو توانمندی‌های هم‌دیگر شدند و در نهایت هوش تجاری پیت، سیگل را مقهور خود کرد و این سرآغاز همکاری آن‌ها شد.

اواخر ۱۹۷۰ بعد از جلسه آشنایی سیگل و پیت، بالدوین و بوکر هر کدام برای مدت کوتاهی به عنوان شاگرد و برای کسب تجربه در این شرکت کار کردند و بعدها اولین فروشگاه استارباکس را اجاره کردند. برای تامین هزینه این فروشگاه هر کدام از شرکا ۱۵۰۰ دلار پرداخت کردند و یک وام بانکی به مبلغ پنج هزار دلار هم گرفتند.

استارباکس متولد شد

در این زمان مجله سیاتل که بوکر در آن مشغول به کار بود هم بسته شد و او با طراح آنجا یعنی تری هکلر برای تشکیل شرکت تبلیغاتی Heckler Bowker همکاریش را شروع کرد. همان‌طور که بوکر، بالدوین و سیگل در تلاش برای یافتن نامی برای کسب‌وکار قهوه خود بودند، هکلر به عنوان یک مشاور به آن‌ها پیشنهاد کرد که نام‌هایی که با حروف «ST» شروع می‌شوند را برای برندشان انتخاب کنند. جالب این‌جاست که خود بوکر یک روز، در حالی که به یک نقشه استخراج قدیمی که در دفتر شرکتش آویزان شده بود نگاه می‌کرد، متوجه شهری به نام استاربو شد و فورا آن را به شخصیت موبی دیک وصل کرد و گفت اسم فروشگاه قهوه باید «استارباک» باشد و همان لحظه به استارباکس تبدیلش کرد.

پری در طراحی لوگو استارباکس
در ادبیات یونانی، این پری که بهانه طراحی لوگو استارباکس شد، نماد وسوسه است.

قصه پری دریایی

تری هکلر (Terry Heckler)، طراح لوگوی استارباکس برای انتخاب دقیق‌تر لوگوی این شرکت، کتاب‌های قدیمی دریایی را هم جستجو کرد تا این‌که با تصویری از یک پری دریایی به نام «سیرن» که ظاهری مجذوب‌کننده داشت، روبرو شد.

در ادبیات یونانی، این پری نماد وسوسه است. البته می‌توان این انتخاب را منطقی تلقی کرد چون واقعا چه کسی است که بتواند در مقابل لاته‌ها و قهوه‌های متنوع استارباکس مقاومت کند؟ استارباکس یک آهنربای قهوه برای هر عاشق قهوه است.

البته چیزی کمتر از ۱۰ سال پس از افتتاحیه، شرکت مجبور شد لوگو را به دلیل تحریک‌آمیز بودن تغییر دهد و این تغییر دو بار دیگر هم در سال‌های ۱۹۹۲ و ۲۰۱۱ ادامه داشت.

همه چیز ساده شروع شد

بعد از این‌که موسسان گرفتن وسایل ساخت‌وساز، رنگ‌آمیزی و گرفتن مجوز را به پایان رساندند، در صبح روز ۳۰ مارس استارباکس باز شد. در ابتدا سیگل تنها کارمند حقوق بگیر این فروشگاه بود چون بالدوین و بوکر کارهای سابق خود را حفظ کرده بودند، اما هر سه‌شنبه در فروشگاه کار می‌کردند.

هر یک از شرکا نقش مشخصی در مدیریت شرکت داشتند. بوکر دوست داشت از خود به عنوان «یک شخص قدرتمند در پس‌زمینه» یاد کند و بنابراین به کارهای تبلیغات مشغول شد. بالدوین که یک دوره حسابداری در کالج گذرانده بود، تبدیل به مرد پول‌پیشه و بانی کارهای مالی استارباکس شد و از آن‌جایی که کام خوبی هم برای تست قهوه داشت مسئول چشیدن و خریدن قهوه‌ها هم بود. سیگل هم که چای را دوست داشت مسئولیت خرید و فروش چای را به عهده گرفت.

استارباکس در سال‌های اول فعالیتش هیچ شباهتی به اسپرسو‌بارهای سرو غذا و نوشیدنی‌هایی که اکنون دارد، نداشت. این فروشگاه دانه‌های قهوه، چای و ادویه‌جات را در کنار قهوه‌سازها، آسیاب‌ها و قوری‌های قهوه به صورت عمده می‌فروخت و فقط برای نمونه به خریدار، قهوه دم شده می‌داد.

داستان استارباکس و حضورش رفته‌رفته دهان به دهان در شهر پیچید. بوکر که در روزنامه‌نگاری و تبلیغات پیشینه کاری موفقی داشت، توانست خیلی خوب توجه خبرنگاران را به خود جلب کند. او در اولین اقدامش یک بسته قهوه معطر اغواکننده برای دان دانکن (Don Duncan)، ستون‌نویس سیاتل تایمز فرستاد، این خبرنگار بعد از دریافت نمونه به فروشگاه استارباکس رفت و با امتحان قهوه‌های مختلف داستانی پرشور و هیجان از تجربه‌اش از این فروشگاه قهوه نوشت.

استارباکس در ۹ ماه اول فعالیتش ۴۶۸۳۲ دلار فروش داشت. هر چند پس از کسر هزینه‌ها چیز زیادی از این درآمد باقی نماند؛ با این حال، یک سال بعد، شرکا به دنبال افتتاح دومین فروشگاهشان رفتند و یک مکان عالی در مرکز خریدی نزدیک QFC پیدا کردند اما مجبور شدند برای راه‌اندازی فروشگاه جدید از دوستانشان پول قرض بگیرند.

استارباکس با ۳۲۹۳۸ شعبه خرده‌فروشی، تا امروز بزرگ‌ترین کافی شاپ در جهان است.

آموزش رست کردن قهوه و بدبیاری پشت بدبیاری

همین‌جای داستان بود که آلفرد پیت که قهوه استارباکس را تامین می‌کرد به شرکای استارباکس اطلاع داد که دیگر نمی‌تواند به آن‌ها قهوه بفروشد و  باید خودشان شروع به رست کردن دانه‌های قهوه کنند. او در این مسیر به آن‌ها کمک کرد تا بتوانند یک ماشین دست دوم رست خوب قهوه پیدا کنند و به بالدوین آموزش داد که چگونه قهوه رست شده‌ای که استارباکس به آن معروف شده بود را درست کند. استارباکس در این مرحله یک انبار در نزدیکی پایانه ماهیگیران اجاره کرد تا به عنوان محل برشته کردن قهوه از آن استفاده کند.

با گسترش تجارت استارباکس، مالکان متوجه شدند که دیگر نمی‌توانند دست تنها کار کنند و به این ترتیب در سال ۱۹۷۲ ژان ماخ (Jean Mach) به عنوان اولین کارمند فروشگاه استخدام شد و بعدها به مدیر فروشگاه و بعد به مدیر فروش عمده که مسئول توسعه کسب‌وکار کافه‌های استارباکس بود، ارتقا درجه داشت.

استارباکس همین‌طور موفق پیش می‌رفت که در سال ۱۹۷۵ یخ‌زدگی فوق‌العاده محصول قهوه برزیل همه چیز را تغییر داد. قیمت قهوه ناگهان افزایش یافت و با افزایش قیمت‌ها، فروش هم کاهش یافت. این‌جا بود که این شرکت از ارائه نمونه رایگان قهوه دم کرده منصرف شد. این رویدادهای بد با اعلام نظر جراحان عمومی مبنی بر این که نوشیدن قهوه ممکن است خطر ابتلا به سرطان را افزایش دهد بدتر هم شد.

بعد، خبر بدتری آمد و آن این بود که ساختمانی که فروشگاه اصلی آن‌ها را در خود جای داده بود، قرار بود تخریب شود. بله! فروشگاه پرچم‌دار این شرکت باید جابه‌جا می‌شد. بنابراین آن‌ها مجبور شدند فروشگاه دیگری در همان خیابان پیدا کنند؛ این فروشگاه هنوز هم کار می‌کند.

با افزایش شدید قیمت قهوه و کاهش ۲۵ درصدی خرده‌فروشی، استارباکس مجبور شد برای ادامه کار از یک بانک وام بگیرد. اما در عین حال مدیرانش همواره سعی کردند در تمام این دوران سختی خوش‌بین باشند.

استارباکس دوباره به اوج رسید

بالاخره باز هم هزینه خرید دانه‌های قهوه کاهش یافت و استارباکس سرانجام توانست قیمت‌های خرده‌‌فروشی خود را کاهش دهد. با پیش‌بینی افزایش تقاضا هم، بالدوین به آلمان سفر کرد تا یک دستگاه روستر بزرگ‌تر بخرد.

کسب‌وکار استارباکس هم‌چنان رو به رشد بود و در سال ۱۹۷۸ کارخانه و فروشگاه رست قهوه خود را به یک مرکز شش هزار فوت مربعی منتقل کرد. در طول آن دوره، سیگل ایده‌هایی را برای گسترش و تنوع بخشیدن به کسب‌وکار ارائه کرد. استارباکس یک شرکت تابعه دیگر به نام Pike Place Teas را هم راه‌اندازی کرد و آسیاب‌های قهوه به آمریکا آورد و یک برند فروشگاهی دیگر هم به نام Blue Anchor را توسعه داد.

در همین دوره بود که شرکت برای انطباق با سرمایه‌گذاری‌های جدید، دوباره وظایف افراد را تغییر داد و سیگل به نظارت کارخانه رست قهوه مشغول شد. رینولدز مسئول خرید قهوه، رست کردن آن و مدیر کارخانه شد. ماخ به سمت معاونت فروش ارتقا درجه یافت و بالدوین هم تمرکز خود را روی برنامه‌ریزی و مدیریت مالی محدود کرد.

اما با گذشت زمان مشخص شد که شرکت‌های تابعه توجیه اقتصادی ندارند و به ترتیب بسته شدند. در همین زمان بود که سیگل در سال ۱۹۸۰ سهام خود را از استارباکس واگذار کرد و از بخت بدش خروج او با اوج‌گیری مجدد استارباکس همراه شد. طوری که در طی سال مالی ۱۹۸۰-۱۹۸۱ فروشش به ۴٫۴ میلیون دلار افزایش یافت که این میزان معادل ۴۹ درصد افزایش نسبت به سال قبل بود.

اولیه شعبه استارباکس
بیش از نیمی از فروشگاه‌های استارباکس در آمریکا فعالیت می‌کنند.

آغاز به کار اولین کافه استارباکس

می ۱۹۸۲، استارباکس پنجمین فروشگاه خود را هم افتتاح کرد. این پنجمین فروشگاه، اولین کافه استارباکس شد. در همین زمان جیم رینولدز (Jim Reynolds) به عنوان معاون جدید مدیرعامل تعیین شد. بوکر مدیرعامل شد و بالدوین هم برند خواربارفروشی Blue Anchor را به خاطر کم بودن حاشیه سود فروشگاه‌های مواد غذایی فروخت. سپتامبر همان سال بود که داستان استارباکس با نام هوارد شولتز گره خورد، گره‌ای که ابدی شد. هوارد شولتز در ابتدا به عنوان مدیر بازاریابی، استخدام شد.

داستان ورود شولتز به استارباکس هم داستان جالبی است. او وقتی برای اولین بار به استارباکس سیاتل آمد و از فروشگاه Pike Place Market و کارخانه رست قهوه بازدید کرد با خود گفت من باید بخشی از این بازی باشم، بنابراین تصمیمش را گرفت که هر طور شده نظر صاحبان را به خود جذب کند.

این‌جا بود که شولتز بهترین کت و شلوارش را پوشید و به مهمانی آشنایی بیشتر با بالدوین و بوکر رفت و پیشنهادات و نظرات خود را به آن‌ها گفت. رهبران استارباکس بعد از شنیدن صحبت‌های شولتز با هم در مورد استخدام یا عدم استخدامش بحث کردند و در نهایت با توجه به ملاحظاتی تصمیم گرفتند او را استخدام نکنند. شولتز که شوکه و ویران شده بود، نمی‌خواست این پاسخ را بپذیرد. شولتز تلفنی به جری بالدوین گفت: «جری، تو داری اشتباه وحشتناکی می‌کنی.»،  بالدوین هم پس از شنیدن حرف‌های شولتز مجدد نزد شرکایش برگشت و مجدد بحث کردند و در نهایت تصمیم گرفتند او را استخدام کنند.

شولتز در حالی وارد استارباکس شد که بسیار قاطع بود و همین شخصیت او، او را از دیگر همکارانش متفاوت و برجسته کرد. حتی حضور پرقدرتش در شرکت، انگیزه همه افراد را بالا برد.

نتایج عملیاتی مثبت و پایدار این شرکت باعث شده، استارباکس در بین ۵۰۰ شرکت برتر سهامی عام جهان در رتبه‌بندی فوربس قرار گیرد.

کافه بار استارباکس متولد شد

در سال ۱۹۸۳ استارباکس شولتز را به یک نمایشگاه تجاری در ایتالیا فرستاد، جایی که او اولین لاته عمرش را خورد. او با نگرانی در مورد این که آیا آمریکا پتانسیل کافی برای ایجاد بارهای اسپرسو را دارد به سیاتل برگشت اما دست از بررسی برنداشت و در نهایت به این نتیجه رسید که کافه بار، آینده استارباکس است.

در نهایت در می ۱۹۸۴ ششمین فروشگاه استارباکس که اولین کافه استارباکس هم بود در مرکز شهر سیاتل به اصرار شولتز فعالیتش را شروع کرد.

تغییرات مداوم و نوآوری، بخشی از DNA استارباکس

تغییرات و نوآوری‌ها بخشی از DNA استارباکس شد و به این ترتیب هر روز در نقاط مختلفی از دنیا استارباکس جدیدی متولد می‌شد. تا این‌که در ژانویه ۱۹۸۶، شولتز از این شرکت استعفا داد تا کسب‌وکار خودش را به نام شرکت قهوه ایل جیورنالی (Il Giornale) راه‌اندازی کند که قهوه دم کرده و نوشیدنی‌های اسپرسو ساخته شده از دانه‌های استارباکس را ارائه می‌داد. در همین زمان بوکر که یکی از موسسان اصلی بود به‌‎خاطر مشغله زیادی که به واسطه شرکت‌های مختلفش برایش ایجاد شده بود سهامش را فروخت.

در همین دوره یعنی سال ۱۹۸۷ بود که استارباکس باز با مشکلات جدید روبرو شد و به این ترتیب بالدوین با تمام تلاشش نتوانست کاری پیش ببرد و به این ترتیب با دیگر شرکا تصمیم گرفتند که استارباکس را بفروشند. شولتز که همیشه رویای داشتن استارباکس را در سر داشت با وجود مشکلات زیادی که در تامین پول برای خریدش داشت موفق شد به همراه گروهی از سرمایه‌گذاران این شرکت را بخرد.

بعدها دو رهبر جدید به شولتز ملحق شدند که به تبدیل استارباکس از کافی‌شاپ‌های زنجیره‌ای کوچک به یک برند بین‌المللی کمک شایانی کردند.

استارباکس دو نوع فروشگاه دارد؛ فروشگاه‌های شرکتی و فروشگاه‌های دارای مجوز. ۵۱ درصد فروشگاه‌های حال حاضر استارباکس تحت اداره شرکت هستند و ۴۹ درصد دیگر دارای مجوز هستند.

هوارد شولتز
فعالیت‌های شولتز در استارباکس تا آنجا پیش رفت که به عنوان یک رهبر مترقی شهرت پیدا کرد.

سفر یک عمر مدیریت شولتز بر استارباکس

شولتز بلافاصله بعد از خرید استارباکس، هیچ زمانی را برای توسعه آن از دست نداد و به این ترتیب با ورود دوباره او استارباکس به صورت تصاعدی و ابتدا در سراسر آمریکا و سپس در سراسر جهان رشد کرد. طوری که در سال ۱۹۹۰ مجموعا ۳۰ فروشگاه جدید به شعب زنجیره‌ای استارباکس اضافه شد و این تعداد در سال ۱۹۹۲ به ۵۳ فروشگاه رسید.

شولتز در سال ۱۹۹۳ به‌خاطر داشتن ۱۰۰ هزار مشتری روزانه‌شان جشن بزرگی گرفت و در سال ۱۹۹۶ هم اولین فروشگاه خود را در خارج از آمریکای شمالی در توکیو ژاپن افتتاح کرد. اولین فروشگاه این شرکت در چین هم در ۱۱ ژانویه ۱۹۹۹ به عنوان دهمین بازار خارج از ایالات متحده در پکن افتتاح شد. فراز و نشیب‌های بعدی تسلط استارباکس بر صنعت قهوه جهان در داستان‌های خبری، مقالات مجلات و تعدادی کتاب از جمله دو کتاب توسط شولتز ثبت شده است.

از آن‌جایی که رویکرد و ارزش برند استارباکس به تجربه مشتری است و تجربه مشتری هم با کار کارمندان استارباکس رقم می‌خورد، در سال ۲۰۰۷ شولتز با هدف احیا روح و فرهنگ شرکت در یک عمل عجیب، یک روز همه شعب را تعطیل کرد و همه مدیران ارشد شرکت را در یک شهر جمع کرد تا مجدد فرهنگ استارباکس را بازبینی و یادآوری کند. او آن‌جا یک سخنرانی ۳۴ میلیونی برای ۱۱ هزار پرسنل شرکت کرد و به آنها یادآور شد که با توجه به بحران اقتصادی موجود که به آمریکا سایه افکنده هفت ماه تا ورشکستگی کامل فاصله دارند، بنابراین اگر می‌خواهند به همین منوال ادامه بدهند از کار بیکار خواهند شد. اینجا بود که این صداقت در بیان باعث شد کارمندان استارباکس خود را در رشد این شرکت موثر ببیند و درک کنند که هر کدامشان شخصا در قبال شرکت، رسالت و هدف آن مسئول هستند و به این ترتیب تمام تلاششان را بکنند که این شرکت را نجات دهند.

همه‌چیز خوب پیش می‌رفت که در اواخر سال ۲۰۱۶ شولتز اعلام کرد که از سمت مدیرعاملی کناره‌گیری می‌کند تا روی کسب‌وکار رده بالای Roastery استارباکس تمرکز کند. در نوامبر آن سال، این شرکت دارای ۲۵۰۸۵ فروشگاه در ۷۵ کشور با حدود  300 هزار کارمند بود. سرانجام داستان شولتز در ۲۵ ژوئن ۲۰۱۸ پایان یافت و اکنون تعداد شعب استارباکس بیش از ۳۲ هزار فروشگاه در ۸۰ کشور جهان است.

شولتز؛ سر جهازی استارباکس

شولتز اما انگار سرجهازی استارباکس است چون در زمان نگارش این مقاله قرار شده بعد از استعفای کوین جانسون (Kevin Johnson) به عنوان جانشین موقت تا زمانی که مدیرعامل بعدی از سوی هیئت مدیره انتخاب شود، باز هم به این شرکت بازگردد.

استارباکس برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ از ایالات متحده فراتر رفت و اکنون، طبق طبقه‌بندی‌های انجام شده، بازار استارباکس به سه بازار اصلی یعنی بازار آمریکا که شامل کانادا، آمریکای لاتین و ایالات متحده است، بازار CAP که شامل چین و آسیا و اقیانوسیه می‌شود و EMEA که شامل خاورمیانه و آفریقا می‌شود تقسیم‌بندی شده است.

جالب است بدانید که تنها در سه ماهه اول سال ۲۰۲۱، استارباکس ۲۷۸ فروشگاه جدید راه‌اندازی کرده است. رشد این شرکت با گردش مالی کم فروشگاه‌هایش تقویت می‌شود و این در حالی است که در طول تاریخ این شرکت فقط ۴۴۳ فروشگاه استارباکس بسته شده‌اند که ۲۴۰ فروشگاه در سال ۲۰۰۹ یعنی سال بحران مالی جهانی بسته شدند. ۴۲ فروشگاه در سال ۲۰۱۰ و ۱۶۱ فروشگاه هم در سال ۲۰۱۱ تعطیل شدند.

نویسنده

حبیبه مجیدی

مترجمی بودم که دوست داشت روزنامه‌نگار باشد؛ روزنامه‌نگاری شدم که به دنیای روابط عمومی آنلاین کشیده شد و در نهایت نویسنده‌ای شدم تا همچنان بیاموزم.

بیشتر بخوانید